زبدةالاشعار

ای بهشت برین و دارِ سلام #بقیع_ریاضی_یزدی

سلام بر بقیع
.
.
.
ریاضی یزدی
.
.
ای بهشت برین و دارِ سلام
ای زمین بقیع برتو سلام
.
عنبری یا عبیری یا عودی
هرچه هستی بهشت موعودی
.
ای بقیع ای بهشت روی زمین
خاکی و برتر از بهشت برین
.
صَدف و پر زِ گونه گونه گهر
فرش و از بام عرش بالاتر
.
چه نگین ها که زیب سینۀ توست
چه گهرها که درخزینۀ توست
.
آن عزیزان که در تو پنهانند
جسم خاکی و یک جهان جانند
.
هر طرف رُخ نَهفته در دل خاک
پارۀ از تن پیمبر پاک
.
این یکی خاک پاک دختر اوست
پارۀ پیکر مطهر اوست
.
ساحت قُدس حَضرت زَهراست
کز جَلالت شَفیعه دو سرا است
.
پسری را که او بجان پرورد
کربلا را علم به عالم کرد
.
روز اسلام ازآن نشد چون شب
که گره زَد به گیسوی زِینب
.
دره التلج و تاج دین باشد
زیب او یازده نِگین باشد
.
این اِمامان که در بقیع دَرند
اِفتخارات عالم بشرند
.
چار فصل کتاب تکوی نند
چار رکن میانی دین ند
.
سدره المنتهای ایمانند
ترجمان رموز قرآنند
.
وارِث اَنبیای صِدّی قین
سایه های خدا بروی زمین
.
هر یکی نخلۀ زِ نخلۀ طور
هریکی آیۀ زِ سورۀ نور
.
دست پروردگان خانۀ وحی
مرغ لاهوت آشیانۀ وحی
.
روشنی بخش روی مِهر و مَه اند
پسران عزیز فاطمه اند
.
مشکلی دارم ای بقیع عزیز
ای تو ما را شَفیع رَستاخیز
.
یاد داری شبی چو قیر سیاه
نه چراغی نه رتوی از ماه
.
علی آورد با دو دیدۀ تر
بدن پاک دُخت پِیغمبر
.
دیدی آیا در آن شب تاریک
بازو و پهلوی وِی از نزدیک
.
راستی پَهلوش شِکسته نبود
بازوی او سیاه و خَسته نبود
.
دستهایش هنوز آبله داشت
زیر لبها هنوز هم گله داشت
.
مُجتبی آن امام پاک سِرشت
که بود سِیّد شَباب بِهشت
.
مُجتبی آن اِمام پاک سِرشت
که بود سیّد شَباب بِهشت
.
جِگرش لَخته لَختۀ خون بود
زَخمها از ستاره اَفزون بود
.
بر سر زَخم او چه آوردی
وان جِگر پاره ها کجا بُردی
.
زِین اِلعبّاد سِیّد سَجاد
کش زِ کسری و هاشم ست تبار
.
به مُناجات چون بر آرد دست
صَحفه او زَبور داود است
.
به اِسارت چو رفته بود بِشام
پادشاه و اَسیر هم چو غُلام
.
نازنین پای او پُر آبله بود
دست و گردن درون سِلسله بود
.
نَقشِ آن آبله بِپاست هَنوز
رَدّ زَنجیرها بِجاست هَنوز
.
باقر آن پَنجمین اِمام مُبین
بَحر مواّج و بی کرانء دین
.
صادق آن کو رئیس مَذهَب ماست
شِشُمین حُجت بزرگ خداست
.
هر دو با زَهر کین شُدن شَهید
اَثر زَهر میتوانی دید
.
قَبرشان هم مئصیبتی دگر است
این غَم ازهر غَمی بزرگتراست
.
قَبر هائی که جَبرئیل اَمین
بطواف آید از بِهشت بَرین
.
نه نِگهبان نه پاسبان دارد
نه حِصاری نه سایبان دارد
.
نه چراغی که تا سَحر سُوزد
نه کسی تا چراغی اَفروزد
.
باری اِی آفتاب عالم تاب
نور اَفشان بر این قُبور خراب
.
اِی بُلند اَخترانِ چَرخ بَرین
اِی زُحل اِی ونُوس اِی پَروین
.
ای شما کهکشان و کوکب ها
کاروان های نور در شبها
.
مشعل شام تارشان باشید
شَمع های مَزارشان باشید
.
تو هم ای ابر آسمان آبی
تو هم ای نور ماه مهتابی
.
تو هم ای دیده کن روان جُویی
تو هم ای موی مژّه جارویی
.
تو هم اِی سِیل اَشک آبی ریز
بر سر خاک شان گلابی ریز
.
گرچه این سینه ها مدینۀ ماست
قبر آنان درون سینۀ ماست
.
ظاهر قبر تا خراب بود
دل ما شیعیان کباب بود
.
هر غباری زِ خاک برخیزد
همه درچشم شیعیان ریزد
.
این همه شکوه از #ریاضی نیست
هرکه را دیده ام راضی نیست
.
.
#ای_بهشت_برین_و_دار_سلام
#فارسی #بقیع #ریاضی_یزدی
#زبدةالاشعار

متن پیشنهادی:  بیائید ای عزاداران بیائید #اکبریه_علومی_تبریزی

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search
Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search
Generic filters

Filter by Custom Post Type

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی