زبدةالاشعار

ای دل غمگین به حال خویش حیرانی چرا؟ #مهدیه_صامت_بروجردی

یا مهدی
#گریز به #قتلگاه
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki
.
مرحوم صامت بروجردی
.
ای دل غمگین به حال خویش حیرانی چرا؟
با همه جمعیت خاطر پریشانی چرا؟
ز انقلاب عرصۀ امکان هراسانی چرا؟
همچو بوتیمار سر اندر گریبانی چرا؟
غافلی کاین دردهای بی دوا درمان توست
.
.
ای گرامی امت مرحومۀ خیرالبشر
وی ز کنُتم خیر امّه سر فراز دادگر
سوی تسلیم و رضای حق بنه برخاک سر
مشکلات دهر را آسان کن و بنما نظر
در «عَسی اَن تُکرَهوا شَیئاً» که در قرآن توست
.
.
هست این مطلب مسلّم نزد ارباب عقول
کز برای هر شبی روزی بود آخر حصول
مطلع الفجری بود خورشید را بعد از افول
هر خرابی را رسد آخر بآبادی وصول
تو مریض و صبح صحّت را شب هجران توست
.
.
گرچه تاخیر اوفتاد عمر از تقاضای جهان
تا فتادی در کمند فتنۀ آخر زمان
اینکه بینی منقلب گردید وضع کن فکان
«اِنّ بَعدَالعُسرِ یُسراً» را کند خاطرنشان
جسم گر کاهیده شد بهر حیات جان توست
.
.
در جهان هر وقعۀ معظم که افتد اتّفاق
طعم راحت مردمان را تلخ سازد بر مذاق
جان کشد از الفت تن نالۀ هذا فراق
از فتور هر علامت در ظهور اشتیاق
تاکنون از صدر خلقت یک به یک برهان توست
.
.
پیشتر از خلقت آدم ز مزج ماء و طبن
کرد تبعید بنی جان ایزد از روی زمین
قصّۀ طوفان به عهد نوح شیخ المرسلین
دعوی نمرودی و طغیان فرعون لعین
قبل از ابراهیم و موسی شاهد اذعان توست
.
.
آن حوادث های چرخ علوی و آن اضطراب
منع شیطان ز استراق سمع با تیغ شهاب
و آن علامتهای ارض سفلی و آن انقلاب
کاتّفاق افتاد بعد از بعثت ختمی مآب
این اشارت ها بشارات تو از حرمان توست
.
.
پس بنا بر این همه اخبار آثار متین
عقل قاطع را بود ظنی به نزدیک یقین
کانچه ظاهر گشته در ایران و روم و روس و چین
جمله آیات و علامت سماوات و زمین
موجب تسکین قلب و خاطر حیران توست
.
.
آنچه فرمود اهل عصمت جمله از راه صفا
در علامات ظهور نور ختم اوصیا
آشکارا گشت یک یک از خفا اندر ملا
ای جناب صاحب الامر از برای التجا
موسم تجدید عهد و بستن پیمان توست
.
.
یا غیاب المستغیثین یا ملاذ المذنبین
یا ملاذ العابدین یابن هداة المهتدین
یا سلیل عترة الاطهار فخرالرّاشدین
ممتلی از فرط جور و ظلم شد روی زمین
وقت بسط عدل و عون و یاری و احسان توست
.
.
رفع ید فرمودۀ ای ذوالید ذوالاقتدار
ملک خود را کردۀ در دست دشمن واگذار
اهرمنها گشته بر تخت سلیمان برقرار
جهد کن ای وارث ارث علی با ذوالفقار
عرصۀ گیتی مهیّای تو و جولان توست
.
.
هرج و مرج بی حساب عالم امکان ببین
کشتی اسلام را در معرض طوفان ببین
شرع را بی رونق و بازیچۀ طفلان ببین
علم را کاسد متاع فضل در نقصان ببین
وقت ابراز جلال و جاه و عز و شان توست
.
.
لشگر شیطان مسخّر کرد دنیا را تمام
روز و شب دارد به تخریب شریعت اهتمام
سلب گردیده ز اهل علم فرّ و احترام
اکل و شرب اهل عالم جمله شد غصب و حرام
از پی اصلاح دنیا موسم دیوان توست
.
.
ای بنای موسوی را بانی از حکم خدا
در تزلزل بین ز زلزال فتن ارض و سما
بیم ویرانی است در ارکان ملک ماسوی
دهر را تجدید کن ای شبل شاه لافتی
چون همه ملک و ملک امروز در فرمان توست
.
.
ای نگهدار زمین و ای قوام آسمان
دادخواهی کن برای دوستان از دشمنان
دوستان را همچو سبطی بین ذلیل قبطیان
پیشکش بنموده حاضر دوستان بهر تو جان
با همه ناقابلی گر قابل قربان توست
.
.
ای پناه بی پناهان امّت فخر امم
شد سراپا پایمال زحمت و جور و ستم
ای تراب مقدمت فرق جهان از بیش و کم
از برای دادخواهی رنجه کن یک دم قدم
دست ما ای دستگیر خلق بر دامان توست
.
.
ای ولیّ حق به حقّ ایزد یکتا قسم
بر محمّد شهسوار لیلة الاسری قسم
بر امیرالمومنین اوّل امام ما قسم
سرورا شاها به حقّ حضرت زهرا قسم
جلوه ای فرما که دهر از شش جهت میدان توست
.
.
ای شهنشاه بلند افسر به حقّ مجتبی
حرمت خون حسین و جدّ تو زین العبا
حقّ جاه باقر و صادق به موسی و رضا
بر تقی و بر نقی و عسکریّ مقتدا
وقت یاری کردن دین نصرت ایمان توست
.
.
گردن ما شد ذلیل ذلّت ذلّ و رقاب
کفر شد روپوش ایمان چون سحاب آفتاب
رخ ز ما ای آفتاب لطف و احسان بر متاب
سرگذشت ما اگر خواهی ز سربگذشت آب
کار ما محتاج لطف و جود بی پایان توست
.
.
اجنبی بنمود بر پا بیرق عدوان کج
قبلۀ توحید را تثلیثیان کردند کج
مضطرب شد از چلیپا حرمت احرام حج
یا مُعزّالمُسلمین اِفتَح لَنا بابَ الفَرَج
چارۀ این دردها در حیطۀ امکان توست
.
.
زان جسارتها که در ملک خراسان کرد روس
بر مزار فائض الانوار شاه ارض طوس
گرچه نبود نقص یزدان جنگ نمرود عبوس
لیک ننمایی تلافی گر از آن قوم مجوس
در بر ظاهرپرستان مایۀ نقصان توست
.
.
زینهمه تالان و قتل و غارت و فسق و فجور
کاتّفاق افتاد از این خلق مختالاً فخور
دادخواهی کن ز لطف ای مظهر ذات غفور
این بلای عام را بیرون کن از دارالسّرور
تا سمند قدرت و شوکت به زیر ران توست
.
.
صدمۀ قحط و غلا پشت محبّان را شکست
شسته اند از مال و جان خویشتن یکباره دست
فتنۀ یک مشت شیطان طینت دنیاپرست
تار و پود رونق دنیا و دین از هم گسست
زن بهم این دوره را تا نوبت دوران توست
.
.
خسروا فعل بد ما گشته دامنگیر ما
زشتی اعمال کرد این آب ها در شیر ما
خود بخود کردیم و بی حاصل بود تدبیر ما
عفو کن ای معدن عفو و عطا تقصیر ما
کن خیال اینکه جان ما بلا گردان توست
.
.
یک طرف ناایمنی از چشم ما بربوده خواب
یک طرف بر روی ما سد گشته راه نان و آب
ای سلیل بوتراب ای زادۀ ختمی مآب
اینکه کاری نیست مارا وا رهانی زین عذاب
ما سوی اندر سر خوان عطا مهمان توست
.
.
هر کجا باشد گلستانی به گلزار جهان
صدهزاران خار پای هر گلی دارد مکان
خار را از بهر گل جا می دهد در بوستان
آبیاری بهر گل از خارسازد باغیان
خسروا این خارها هم رونق بستان توست
.
.
از برای جلب نفع خویش جمعی بی ادب
از خدا بیگانه های خود سر دنیاطلب
غرق اندر خون و مال خلق گشته روز و شب
این ریاست پیشگان را ای شه والانسب
درد سر بهر دم شمشیر سر افشان توست
.
.
می گذاری تابکی بهر اجابت دست پیش
کن خراب ارکان ظلم ظالمان کفر کیش
سینۀ ما را مکن زین بیشتر از غصّه ریش
چشم ما بهر خدا روشن کن از دیدار خویش
دیده ها در انتظار طلعت تابان توست
.
.
نیست ما را غیر شرم و خجلت از جرم و گناه
تیره شد روز خفید جمله از روی سیاه
عفو عام خویش را بنمای شاهد عذرخواه
جا به تخت جاه کن ای یوسف کنعان ز چاه
گرچه دنیا از وفور معصیت زندان توست
.
.
تا کی ای بثر معطل چند ای قصر مشید
برکشد چون لوط خلقی از سیاه و از سفید
سوی تو فریاد «او آوی الی رکن شدید»
طول غیبت را به دل بر مطلع شمس امید
کن ز یاری چون زمان یاری یاران تست
.
.
دشمن بی دین به ما تا چند استهزا کند؟
خنده و سخریه از لامذهبی بر ما کند؟
هستیت را ای مسیح خضر دم حاشا کند
موش کور انکار ضوء بیضه بر بیضا کند
وقت اعلان و صلاحی دعوت پنهان توست
.
.
قصّۀ دجّال را هستی اگر در انتظار
هرطرف دجالها گردیده ظاهر صدهزار
ای شه دجّال کش دست یداللّهی برآر
ناسزای جمله را یک یک گذاردی در کنار
چون سر هر سرکشی گوی خم چوگان توست
.
.
دشمنی چندان جهان با آل پیغمبر نمود
تا حسین جدّ تو را در کربلا بی سر نمود
چون به روی نعش او جا زینب مضطر نمود
تا مدینه رو به پیغمبر به چشم تر نمود
کاین تن غلطیده در خون گوهر غلطان توست
.
#گریز #قتلگاه
.
یا رسول الله ای جدّ گرام تاجدار
از مدینه در زمین کربلا بنما گذار
روی نقش نور عین خود به چشم اشکبار
این تن صدپارۀ مجروح بی دفن و مزار
جسم صد چاک حسین تشنه عریان توست
.
.
لالۀ بستان زهرا سرو باغ بوتراب
بی کفن غلطان به خون عطشان لب دریای آب
زیر تیغ شمر بهر آب دارد اضطراب
کام خشکش را ز آبی ترکن از راه ثواب
این غریب آخر حسین بی کس عطشان توست
.
.
گوشوار عرش اندر فرش ماوا کرده است
خاک را از نور خود چون طور سینا کرده است
کربلا را طور انوار تجلّی کرده است
این تن صد پاره کاندر این زمان جا کرده است
آفتاب چرخ عزّت کوکب رخشان توست
.
.
بین سر بی چادر اهل عیال خویشتن
پیش چشم مردم نامحرم و هر انجمن
همچو نیلوفر بود نیلی ز سیلی از محن
روی گلگون سکینه ای رسول ذوالمنن
آخر این نورس یتیم مضطرب ویلان توست
.
.
این سری کاندر سنان چون ماه نو تابان بود
بر سر نی همچو خورشید فلک رخشان بود
ورد یاقوت لب او خواندن قرآن بود
چشم او خیره به سوی خواهر و طفلان بود
زینت آغوش زهرا، جان من، جانان توست
.
.
ای امام ابن الامام ابن الامام ابن الامام
رهنمای دین و دنیا مهدی والامقام
«صامت» اندر کهف عون نصرت لطف مدام
با جناب حاج میرزامهدی اندر صبح و شام
منتظر بهر بروز جاه جاویدان توست
.
.

متن پیشنهادی:  خلق نیکو در بشر یک نعمت یزدانی است #پندیات_جبار_محمدی

#مهدیه_صامت_بروجردی
#ای_دل_غمگین_به_حال_خویش_حیرانی_چرا
#فارسی
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search
Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search
Generic filters

Filter by Custom Post Type

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی