زبدةالاشعار

تا فتاد از صدر زین بر روی خاک #عباسیه_شانی_تبریزی

شهادت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام
.
✍️ زبدة الاشعار ✍️

?: @nohe_torki
.
مرحوم شأنی تبریزی
.
تا فتاد از صدر زین بر روی خاک
بانگ زد اَدرِک اَخاک اَدرِک اَخاک
.
در کنار خیمه سلطان حجاز
دید سردارش کند ابراز راز
.
یک تن از یاران نمانده در حرم
ذوالجناح آرد به شاه محترم
.
من نمیدانم نمیگنجد به وهم
مرکب شه را که آرد خود به فهم
.
شد سوار ذوالجناحش از خیام
بر کشیده ذوالفقارش از نیام
.
دید لشگر شهریار تشنه کام
با شتاب آید به کف عریان حسام
.
از جبینِ ابنِ قتّالِ عرب
آشکارا گشته آثار غضب
.
از دمِ شمشیر شاه دین شعار
منهزم شد لشگر بی ننگ و عار
.
شهریار دین بصد غیظ وعتاب
دمبدم میکرد بر لشگر خطاب
.
ای جماعت زبدۀ ناسم کجاست
پیکر بی دست عباسم کجاست
.
آتش اندر قلب چاک افکنده اید
نعش سردارم بخاک افکنده اید
.
از غمش گشته دو چشمم خونفشان
باری نعشش را دهید اینک نشان
.
دید ناگه هادی فوز فلاح
باز ماند از سرعت خود ذوالجناح
.
شد پیاده مست صهبای الست
دید در یک نقطه افتاده دو دست
.
بر گرفت آن دستها دست خدا
همچو گل بوئید بوسید از وفا
.
هر چه بوسد الفتش افزون شود
هر چه بوید رأفتش افزون شود
.
عطر جانان زان گل ریحان رسد
بر مشام جان شمیم جان رسد
.
میرساند عطر جانان دستها
میدهد بر جسم و جان ، جان دستها
.
باز شه بر سمت نخلستان شتافت
یک بدن ، هفده نفر جلاد یافت
.
شه ببالین علمدارش نشست
گفت اکنون از غمت پشتم شکست
.
در بدر شد عترت آواره ام
قطع شد امید کم شد چاره ام
.
دیده بگشا دیده گریان آمدم
دیده گریان سینه سوزان آمدم
.
دیده بگشا چشم گریانم ببین
اهل بیت بی نگهبانم ببین
.
دیده بگشا چشم خونبارم نگر
کودکان بی پرستارم نگر
.
دیده بگشا از عطوفت کن نظار
تشنگان در ره نشسته انتظار
.
دیده بگشا ای وزیر جنگ من
کشته شد سرتیب من سرهنگ من
.
نه سپهبد مانده نه سرلشگرم
نه هنرور قاسم و نه اکبرم
.
من در این وادی غریب و بی کسم
بی مُعین و بی حبیب و بی کسم
.
یک بیابان دشمن و من یک تنم
میکند هر دم شماتت دشمنم
.
تیره شد بر چشم من دنیا کنون
کاین رخ ماهت گرفته ابر خون
.
ای برادر جان من قربان تو
سیرم از دنیا قسم بر جان تو
.
اهل بیتم در حرم اندر خروش
نالۀ طفلان من آید بگوش
.
بی تو بر من میشود دشمن دلیر
روبهان کوفه گردد شیر گیر
.
بی تو قلب اهل بیتم خون شود
سی و نُه لیلا ز غم مجنون شود
.
بی تو اُفتد معجر زینب ز سر
میرود بر شام و کوفه در بدر
.
چشمهائیکه نداشت از ترس خواب
خوابد امشب تا طلوع آفتاب
.
بعد از این زینب نبیند احترام
خواب شیرین شد بر اطفالم حرام
.
عترت ختم رسالت بعد از این
راحتی را باشد حسرت بعد از این
.
از قدوم شهریار انس و جان
یافت عباس دلاور تازه جان
.
داد بر جسمش مسیحا دم چو دم
عرض کرد ای خسرو کسری خدم
.
دیده بر دیدار رویت مایل است
این عمل افسوس بر من مشکل است
.
هر دو چشمم پر شده از خون سر
چون کنم روی دلارایت نظر
.
آه آن شه اوج بر افلاک کرد
خون چشمان برادر پاک کرد
.
تا ز دیدار جمال ماه شاه
توشه بردارد برای زاد راه
.
چشم حیر منظرش را باز کرد
سر سپه با شه سخن آغاز کرد
.
عرض کرد ای شافع یوم نشور
عفو فرمائی اگر دارم قصور
.
گشتم از اطفال تشنه منفعل
از برای جرعۀ آبی خجل
.
از سکینه دخترت شرمنده ام
وز لبان اصغرت شرمنده ام
.
زین خجالت تو مرا فرما رها
تا نفس دارم مبر بر خیمه ها
.
دیگر آنکه رفته از تن بال من
جمله لشگر می نداند حال من
.
نعش من گر حمل بر قتلا شود
واقف از احوالِ تو اعدا شود
.
اهل کین بر کین خود فرصت کند
هم جسارت یابد هم جرأت کند
.
تا به این اندازه این کان وفا
ما سوا را کرد حیرانِ وفا
.
در ادب حدّ مُراعاتش ببین
جان بلب طرز مواساتش ببین
.
این مراعات این وفا و این ادب
این مواسات این فتوت شد سبب
.
یعنی جاه و خانمان را ترک کرد
تا چنان قرب مقامی درک کرد
.

متن پیشنهادی:  گشته صبح دلپذیر #غدیریه_بیدقداری

#عباسیه_شهادت
#تا_فتاد_از_صدر_زین_بر_روی_خاک
#شانی_تبریزی
#فارسی
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️

?: @nohe_torki

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search
Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search
Generic filters

Filter by Custom Post Type

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی