صحنه ای بهتر ازین نیست به زین می آید

امان نامه
.
✍️ زبدة الاشعار ✍️
?: @nohe_torki
.
مهدی فعال
.
صحنه ای بهتر ازین نیست به زین می آید
کوه دارد ز روی تل به زمین می آید
.
می توان دید که این پرچم روشن بالاست
یار ما از همگان یک سر و گردن بالاست
.
حضرت ضارب سیفین بود یک نامش
با دو شمشیر ؛ دو جنگنده ی خون آشامش
.
لیکن این بار به یک دست علم آورده
مشک برداشته عیساست که دم آورده
.
همه دیدند تجلای قدر قدرت را
معنی واقعی مرد ابر قدرت را
.
همه دیدند که مانوس شب و سجاده ست
اثر سجده به پیشانی ماه افتاده ست
.
پای ارباب میان است دلش واویلاست
هرکجا حرف حسین است ابالفضل آنجاست
.
تا که دیروز امان نامه برایش آمد
دشمن پست که تا خیمه صدایش آمد
.
همچنان آتش در مجمره افروخته بود
چشمش انگار زمین را به زمان دوخته بود
.
آمد آنگونه که حیدر سوی خیبر رفته
صحبتی کرد چو مولا که به منبر رفته :
.
شاه فرموده که من با تو سخن میگویم
آخر قصه همین است که من میگویم
.
چه کسی از تو امان خواست شتابان شده ای؟؟
حال در نزد من اینگونه هراسان شده ای
.
در دلت خوف زمن هست ازین حال زبون
“رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون”
.
با تو هستم ز چه افکنده ای از وحشت سر
راست میگویی اگر صاف به چشمم بنگر
.
می توانم که کنون زهره ی تو چاک کنم
در همین جا بدن نحس تو را خاک کنم
.
کار ما با تو و مثل تو به جایی نرسد
گوش اگر گوش شما هست صدایی نرسد
.
چه بگویم که تو مشمول عنایت بشوی
نطفه ی پاک نبودی که هدایت بشوی
.
فکر کردی که کنون صاحب لشکر شده ای؟
ریش بگذاشتی و طرفه سخنور شده ای
.
خیمه ی ماست چنان بیشه که شیران آنجا
قاسم ماست برابر به تمامی شما
.
اصغری هست دراینجا که ز تب می لرزد
که نگاهش به همه لشکر تو می ارزد
.
.
.
به همه عالمم این حال که دارم ندهم
تاری از موی رقیه به دوعالم ندهم
.
.
.
ای که در نزد حسین از همه محبوبتری
میشود که دل ناقابل ما را بخری؟
.
لهجه ی مادری ام را بلدی، می دانم
دو سه بیتی به زبان خودمان می خوانم :
.
جانیمیز قربان امان نامه جیران اللریوه
دشمن پسته او گون سیلی ویران اللریوه
.
یوخیدی حیدر اگر سن او گون اولدون حیدر
خیبر اولسیدی اگر فتح ائلیردون خیبر
.
و خدا خواست که شقّ القمر انجام شود
قرص کامل به جمال تو سرانجام شود
.
ماه را تربیتاً دست کریمش بزنند
“ماه اگر بی تو برآید به دو نیمش بزنند”
.
باز در وصف کمالات تو حیران شده ایم
و ز هر بیت که گفتیم پشیمان شده ایم
.
ای که یک گوشه ی چشمت شده سلمان پرور
تا گدایان تو هستیم سلیمان شده ایم
.
به کسی کار نداریم همه را دینی هست
ما که پای علمات تو مسلمان شده ایم …
.