زبدةالاشعار

علی به باغ فدک، بیلِ زارعان بر دوش #حیدریه

مدح حضرت امیرالمومنین علیه السلام
.
✍️ زبدة الاشعار ✍️

?: @nohe_torki
.
مرحوم سید محمد حسین بهجت تبریزی ( استاد شهریار )
.
علی به باغ فدک، بیلِ زارعان بر دوش
چنان که چوب شبانان، عصاست با موسا
.
هوا تَفیده، دهن روزه، کار مرد افکن
ولی چه حمله بی جا، به کوهِ پابرجا
.
عرق به طرفِ جبین، شدّه های مروارید
که موج ریخته باشد، به ساحلِ دریا
.
فتاد ناگهش از پیش دیده، پرده غیب
به چشم باز فرو رفت، در دلِ رؤیا
.
چه دید؟ فتنه فتّانهای ست شهر آشوب
شکسته طَرفِ نقاب و، گُسسته بندِ قبا
.
به شیوه، چون قلم سِحرِ سامری فتنه
به غمزه، چون غزلِ قیس عامری غوغا
.
به بِنتِ عامره مانَد، که در بلادِ عرب
ستارهای ست درخشان و، شاهدییکتا
.
ولی چو شعله، که از خشک و تر نیندیشد
سَلیطهای ست، کجا پرده و کجا پروا؟
.
کمانه بسته، چو تیرِ شهاب می آمد
که موج سر همه کوبد، به سینه خارا
.
علی جوانِ یلی بود، نو خط و نورَس
ولیکجا سگ نفس و حریم شیر خدا؟
.
رسید در حرم حُرمت و عفافِ علی
به عشوه کرد سلامی و، گفت: من دنیا
.
مرا به عقد خود آور، که من برای علی
براتِ عِزّتم از بارگاهِ عِزّ و عُلا
.
قبولِ صیغه عقد و، کلیدِ گنج الست
نهفته زیر زبانت، یکی بگوی: بلا
.
بیا معامله کن، بیل دستِ مُزدوران
به من دِه و، بِسِتان تاج و تختِ استغنا
.
کلید هر چه خزانه است، با تو خواهم داد
جهیزِ من شجرِ الخُلد جنّتُ المأوا
.
علی مخاطره ها دیده، جنگها کرده
ولی چه بود که اینجا عظیم یافت بلا؟
.
چه رِخنه بود، به ارکانِ دین که در ملکوت
فرشتگان همه برداشتند، دست دعا
.
«جهاد اَکبرِ» سردارِ دین و تقوا بود
در این مخاطره لرزید عرش و فرش و سما
.
علی سفینه دل، سخت در تلاطم دید
ولی سکینه غیبی، رسید و گفت: بپا
.
بلی، سفینه نوح و نجاتِ اُمّت بود
که باز یافت سکونت، به عرشه اعلا
.
علی به چشم خدا، خیره شد به دختر و یافت
چروک سیرتِ زشتش، به صورتِ زیبا
.
ببین چه گفت؟ که ابقا به هیچ نکته نکرد
برو برو، که تو با کس نمی کنی اِبقا
.
برو، تو گرسِنِه چشمانِ کور دل بفریب
که من به فضلِ خدا، سیرم از جمالِ شما
.
من از جهانِ شما، جمله قانعم به کفاف
بُد آن قدر، که رضا داده کارگاهِ قضا
.
من از جهان به همین قوت قانعم، آری
کجا رسد همه دنیا، به یک تنِ تنها
.
از این گذشته، جهان خوان لاشخوران است
به میهمانیکرکس، نمی رود عنقا
.
من از جهانِ تو، یک گوشه خواهم و آن هم
پی مبادله، با زاد و توشه عقبا
.
گرفتم آن که جهان را، همه به من دادی
مگر نه سیر و مسیر جهان بُوَد، به فنا
.
چگونه کام علی را، روا توانی ساخت
جهان نساخته هیچ آفریده کامروا
.
کدام عهد تو بستی، که باز نشکستی
کدام عاشق بی دل، که از تو دید وفا
.
مگر نه پادشهان را و، پهلوانان را
به زیر خاک و گِل و تخته سنگ، دادی جا
.
مگر نه خاتم پیغمبران محمّد، مُرد
که بود سر گُل اولادِ آدم و حوّا
.
دهانِ گرگ اجل را، کجا توانی بست؟
مگر ندوخته چشم حریصِ گور، به ما
.
هوای آتش شوقم، به عالم دگر است
به آب و خاک خسیسان، چه جای نشو و نما؟
.
چنین رباط سپنجی، کجا سزای من است
سرای سرمدی ام دِه، که آن مراست سزا
.
بدین جهان فنا، می توان تجارت کرد
تجارتی که بُوَد سودِ آن، جهانِ بقا
.
مگر کنند به اَسعار آخرت تبدیل
وگرنه نقدِ جهان، قصّه بود و بادِ هوا
.
برو به دور، که دنیا به پیشِ چشم علی
همه کتیبه عبرت خوش است و دور نما
.
حریف باخته، تا رفت دور خود پیچد
فتاد، پرده اش از روی کید و مکر و ریا
.
عوارض از بَزَک و، زرق و برقها همه ریخت
حقایق آن چه که در پرده بود، شد پیدا
.
خدا به دور! چه عفریت بد هیولایی
عجوز و عاریتی، جمله بر تنش اعضا
.
چنان که، گیسو و پستان و چشم مصنوعی است
جمالِ پیر زَنک های هرزه حالا
.
مظاهر حق و باطل، جدا شدند از هم
خدا گشاده جبین بود و، اهرمن رسوا
.
دوباره بیلِ علی شد بلند و، می دانی
به گوش دیو چه می گفت با زبان صدا:
.
برو به کار خود ای دون، که در دیارِ علی
به عالَمی نفروشند، مویی از زهرا

متن پیشنهادی:  عفّت و عصمت تماماً در رکابِ زینب است #زینبیه_محسن_راحت_حق

.
#حیدریه_مدح
#علی_به_باغ_فدک_بیل_زارعان_بر_دوش
#شهریار
#فارسی
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️

?: @nohe_torki

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search
Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search
Generic filters

Filter by Custom Post Type

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی