زبدةالاشعار

کرد رحلت سوی جنت چو رسول قرشی #فاطمیه_صامت_بروجردی

اذان گفتن #بلال
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki
.
مرحوم صامت بروجردی
.
کرد رحلت سوی جنت چو رسول قرشی
تنگ شد وسعت یثرب به بلال حبشی
.
کافری را بسر مسند دین والی دید
ز نبی مسجد و محراب نبی خالی دید
.
طاقتش طاق شد از گردش دور ایام
کرد هجرت ز مدینه به سوی کشور شام
.
بود در شام شبی خفته دل از غصه کباب
گفت با وی نبی امی مکی در خواب
.
کای وفاپیشه بدینسان ز چه مهجور شدی
که جفا کرده که از مرقد من دور شدی
.
کرد از شام به فرمان رسول مختار
باز رو سوی مدینه دل بی صبر و قرار
.
گفت روزی به علی فاطمه با درد و ملال
که فتاده بسر من هوس صوت بلال
.
غم هجران نبی ساخته پرخون جگرم
خواهم از او شنوم نام نکوی پدرم
.
ز علی کرد بلال از پی تسکین بتول
آخر از کثرت اصرار به ناچار قبول
.
شد چه آواز بلال از پی تکبیر بلند
بانک تکبیر دل فاطمه از جای بکند
.
صوت تهلیل چو برداشت به توحید اله
روز شد در نظر فاطمه چون شام سیاه
.
بعد توحید خدا چون پی تکمیل اذان
برد با گریه بلال اسم محمد به زبان
.
یاد ایام پدر کرد و برآورد خروش
رفت طاقت ز دل فاطمه وشد مدهوش
.
گشت دامان وی از خون جگر مالامال
از اذان گفتن خود شد ز محن لال بلال
.
#گریز #راه_شام_ورود_شام
.
ای دریغا که مرا شد جگر از غصه کباب
یادم آمد ز سکینه بره شام خراب
.
که بد آن غمزه را هر قدمی مد نظر
بسر نیزۀ خولی سر پر خون پدر
.
فرصت گریه نمی داد بر آن طفل صغیر
سیلی شمر ستم پیشه مردود شریر
.
بلکه می برد اگر نام حسین را به زبان
آمدی بر سر او از همه سو کعب سنان
.
زد شرر بر جگر او یکی از بی ادبی
خارجی گفت به اولاد رسول عربی
.
گشت در شام چو آرامگه آل رسول
در گذرگاه یهودان بنمودند نزول
.
یکی از لشگر بی دین یزید مردود
اینچنین کرد ندا سوی زن و مرد یهود
.
کاین اسیران که چو شیرند به قید زنجیر
همه هستند ز نسل علی خیبر گیر
.
آنکه بنمودند زن و مرد شما را به جهان
قتل و غارت همگی را به طریق عدوان
.
ز پی کینه دیرینه این بد عملی
حالیا وقت تلافی شده از آل علی
.
جمع گشتند یهودان سیه دل به تمام
پی آزار حریم نبوی از سر بام
.
آن یکی سنگ زد آن سوختگان را بر سر
دیگری خاک بیفشاند و دگر خاکستر
.
آن یکی آتش بیداد بنی برمی زد
بسر عترت مظلوم پیمبر می زد
.
داد از آن لحظه که با روی بسان خورشید
کرد جا زینب دلخون شده در بزم یزید
.
هر طرف کرد نظر حوصله شد بر او تنگ
ز تماشایی انبوه نصارای فرنگ
.
برد بی طاقتی وی ز کفش صبر و عنان
به میان اسراء کرد رخ از شرم نهان
.
آن زمان دل ببر دختر زهرا بطپید
که آشنا شد به لب لعل حسین چوب یزید
.
شد سراسیمه و مانند سپند از جاجست
باز از خوف نظرکردن حضار نشست
.
(صامتا) حشر از اشعار تو کرده است قیام
بهتر آنست که یک بار کنی ختم کلام
.
.

متن پیشنهادی:  شب با دل داغدیدۀ پر دردم #حیدریه

#فاطمیه_صامت_بروجردی
#فاطمیه_شهادت
#کرد_رحلت_سوی_جنت_چو_رسول_قرشی
#فارسی
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search
Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search
Generic filters

Filter by Custom Post Type

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی