بخواب ای نور چشمانم دگر بس کن فغان اصغر #اصغریه_شبخیز

آب و آتش
.
.
#سبک_حسین_جان_گل_علمدارون … خداوندا الیم بوشدی
..
..
مرحوم شبخیز تبریزی
.
.
.
.
بخواب ای نور چشمانم دگر بس کن فغان، اصغر
خدا را ناله کمتر کن نلرزان آسمان، اصغر
واگیر :: علی لایلای …
.
منال ای بلبل شیدا ز بی آبی در این صحرا
که از جور عدو اینجا بهارم شد خزان اصغر
.
در این صحرا مباش ایمن ز کید و حیلۀ دشمن
بیا از آب، دل بر کن مریز اشک روان اصغر
.
ندارد چاره ای بابت کند از آب سیرابت
مگر اینجا دهد آبت خدنگ جانستان اصغر
.
در این گرما ز بی آبی چو ماهی در تب و تابی
بخواب این درد بی خوابی گرفت از تو توان اصغر
.
زمین تَف کرده از گرما گدازد جان و دلها را
فضای کربلا گویا شده آتشفشان اصغر
.
در این دشت جهّنم گون که بارد آتش ازگردون
دلت ازتشنگی شد خون به وصفش کو زبان اصغر
.
خدا را رحم کن بر من مکن ای جان من شیون
به جای آب این دشمن دهد تیر و سنان اصغر
.
خیال آب از سر کن بیا رحمی به مادر کن
فدایت گریه کمتر کن مزن آتش به جان اصغر
.
مکن آه و نوا جانا که روزی انتقامت را
کَشَد زین قوم بی پروا خدای لا مکان اصغر
.
سر انجام عمویت را ببین مَخراش رویت را
به تیر اینجا گلویت را مَده دیگر نشان اصغر
.
همین لشکر ز گمراهی چو نمرودند و تو ماهی
از این قوم آب می خواهی مخواه آب الامان اصغر
.
نه آبت می دهند اینان نه اَرجَت می نهند اینان
که پست و گمرهند اینان نمی دانی بدان اصغر
.
دگر «شبخیز» بس اینجا بیا بگذر از این سودا
مزن آتش به قلب ما تو را جان همان اصغر
.
.
.
.
#اصغریه_شهادت
#شب_عاشورا #اصغریه
#بخواب_ای_نور_چشمانم_دگر_بس_کن_فغان_اصغر
#شبخیز
#فارسی
#زبدةالاشعار