زبدةالاشعار

گفتند می آیی تو امشب پر زدم سویت #حضرت_رقیه_ناصر_دوستی

زبانحال حضرت رقیه (س) با سر بریده
..
..
..
..
ناصر دوستی زنجانی
..
..
..
..
گفتند می آیی تو امشب پر زدم سویت
کُنج خرابه لحظه لحظه پُر شد از بویت
..
امشب شمیم زُلف تو در شام پیچیده ست
شد شبنم اشکم پدر دلتنگ شب بویت
..
امشب پدر چشم و چراغ خانه مایی
این خانه روشن می شود حتّی به سوسویت
..
بابا شدم بدجور امشب کُنج ویرانه
دلتنگ چشمان و اشارت های ابرویت
..
در گوشه ویرانه من دِق می کنم بابا
یک امشبی ای کاش باشم پیش پهلویت
..
دیشب به خوابم آمدی در این هوای سرد
شد شال بر این گردنم گرمای بازویت
..
بابا بیا امشب بگیر این دست سردم را
بابا ببر باخود مرا هم سمت مینویت
..
شاید که خواب دیشبم امشب شود تعبیر !
بابا بیا تاکه بخوابم روی زانویت
..
شد بستر و بالش برایم خاک ویرانه!
امشب بخوابانم پدر روی پَرِ قویت
..
دروازه ساعات بابا جان چه محشر بود!!
بارید سنگ و تازیانه روی آهویت
..
روییده زخم تازیانه بر تنم بابا !
سنگی زدند و آه! این بال پرستویت…
..
بابا تنم را تازیانه ناز کرد و آه…
خار مُغیلان هم خَلیده پای تیهویت
..
باخود عمو راهم بیاور تا کمی اُفتد
روی سر من سایه آن سرو دلجویت
..
خون می چکد بر گونه زردم به جای اشک
بابا بیا آخر نشستم یر لب جویت
..
گقتند یک شب در تنور کوفه خوابیدی!
ای وایِ من! حتما شده خاکستری رویت
..
امشب بیایی گر پدر باید بگیرم من
با دست های کوچکم خاکستر از مویت
..
امشب بیایی گر به این ویرانه خواهم زد
با دست های کوچکم شانه به گیسویت
..
شد دست دشمن روی من وقتی بلند آن روز
خوردم زمین در دشت لبریز از هیاهویت
..
این دختران شامی از من آه! می پُرسند
کو گوشواره در دو گوشت کو النگویت؟
..
امشب بیا که روزهای بی تو بودن را
بابا نمی دانم چسان سر کرده بانویت
..
بابا شنیدم خانه ای در آسمان داری
بابا مرا با خود ببر سمت فراسویت
..
..

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search
Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search
Generic filters

Filter by Custom Post Type

دسته بندی درختی

#حضرت_رقیه_احمد_پوریا

دسته بندی درختی