یا حسین بن علی زار و پریشان آمدم #حر_وافی_تبریزی

توبه حربن یزید ریاحی
..
..
..
..
مرحوم وافی تبریزی
..
..
..
..
یا حسین بن علی زار و پریشان آمدم
من پشیمانم پشیمانم پشیمان آمدم
..
..
..
..
تو دلیل عشق و ایمانی تو پور حیدری
در مقام عشق از هر عاشقی بالاتری
نیست بیجاگر بگویم عشق را پیغمبری
من گدای عشقم و در کوی جانان آمدم
..
..
..
..
آن اولوالامری که فرموده است قرآن آن توئی
مظهر دین جلوۀ حق معنی فرقان توئی
عشق را معنا وفا را بهترین عنوان توئی
من به کوی عشق تو با عشق و ایمان آمدم
..
..
..
..
بار الها من به پور مرتضی بد کرده ام
آب را بر خاندان مصطفی سد کرده ام
بر سکینه بر رقیه ظلم بی حد کرده ام
وای من اینجا به جنگ دین و قرآن آمدم
..
..
..
..
گرچه من شرمنده از رخسار زرد اصغرم
شرمگین از روی قاسم هم علی اکبرم
ترجمان شرمگین های من این چشم ترم
جان مولاکن نظر با چشم گریان آمدم
..
..
..
..
آرزو دارم شوم امروز سرباز حسین
تا شوم در بذل جان شاگرد ممتاز حسین
ای خوش آن مردی که گردد یار و همراز حسین
من بکویش با متاع کوچک جان آمدم
..
..
..
..
من خطاکارم من شرمنده را مولا ببخش
ای فدای خاکپایت این سیه رو را ببخش
حر خاطی را به جان حضرت زهرا ببخش
من به قصد توبه از خذلان و خسران آمدم
..
..
..
..
گر مرا شاها دهی امروز در کویت پناه
میشود مشمول حال زار من لطف الاه
ورنه می مانم به دنیا و به عقبی روسیاه
اذن ده ای شاه خوبان من پشیمان آمدم
..
..
..
..
لطف حق یارم شد و چشم یقینم باز شد
نغمه های عشق تو در جان من آغاز شد
عشق تو در روح و در جانم طنین انداز شد
عاشقی بگذشته از جان و به جولان آمدم
..
..
..
..
ناگهان فرزند زهرا با محبت لب گشود
حر را بخشید و راه صبح را بر شب گشود
راه او بر خادمی حضرت زینب گشود
او چنین گفتا که من بر سوی غفران آمدم
..
..
..
..
گر خطاکاری اگر مقبول باشی حر شوی
در یم عشق و وفا خس هم که باشی دُر شوی
همرکاب شاه هل من ناصر و ینصُر شوى
من بدین امیدها وافی غزلخوان آمدم
..
..
..
..
#حر #وافی_تبریزی #اصحاب_الحسین #فارسی #زبدةالاشعار