زبدةالاشعار

آنشب که ماه مضطرب و بیقرار بود #امان_نامه_سیفی_اردبیلی

جریان امان نامه
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki
.
سیفی اردبیلی
.
آنشب که ماه مضطرب و بیقرار بود
گویا برای حادثه ای انتظار بود
.
پوشیده بود عروس فلک جامۀ سیاه
آتش گرفته بود زمین از شرار آه
.
جغد بلا به فتنه گریها بهانه داشت
مرغ قطا نه لانه و نه آب و دانه داشت
.
در تابش ستاره شب نور عشق بود
دشتی به نام کرب و بلا طور عشق بود
.
فرعونیان به غارت سیم و طلا حریص
موسائیان به فدیۀ جان بر خدا حریص
.
یک سو خیام حرمله بود و سنان و زجر
یک سو خیام منتظران طلوع فجر
.
چندین خیام مسکن شیخان پست بود
چندین خیام مأمن عشّاق مست بود
.
در یک طرف گروه فساد و ستمگری
طرف دگر سخن ز وفا بود و دلبری
.
طفلان عشق داشت بلب تشنگی ز آب
میگفت بهر اصغر خود لایلا رباب
.
اشک محن به صورت هر گلعذار بود
عبّاس بر خیام حسین پاسدار بود
.
سر میکشید گاه به اخیام کودکان
میشد گهی به خیمه گه زینبش روان
.
میگفت زینبم مکن از غصّه ساز و سوز
آسوده دل بخواب که من زنده ام هنوز
.
ناگه در آن میانه سکوت زمان شکست
آرام قلب آل علی بی امان شکست
.
پیچید در خیام طنین صدای شمر
لرزید مرغکان چمن از ندای شمر
.
میگفت کو بنین دل آرای خواهرم
کو شیر صولتان جوان و دلاورم
.
عبّاس آن سهی قد و باز و ستبر کو
آورده ام نوید امان نامه بهر او
.
زین گفته قلب دخترکان غرق نار شد
عبّاس از مرادش حسین شرمسار شد
.
شرمنده بود گر چه بزد بال چون عقاب
آمد به تلّ تا دهد ابلیس را جواب
.
از رفتنش دل همگان گشت داغدار
شد خون قلب دخترکان نقش بر عذار
.
گفتا یکی که میرود از خیمه ها قمر
با رفتنش گشوده شود پنجۀ خطر
.
گفتا یکی گر او برود زار میشوم
چون آهوان بدام گرفتار میشوم
.
سرلشگری جز او نبود در سپاه ما
گر او رود دگر نبود تکیه گاه ما
.
آن دیگری بگفت که بیچاره شد رباب
سقّا برفت و رفت ز دلها امید آب
.
زینب چو دید این هیجان و اشاره ها
فرمود غصّه کم بخورید ای ستاره ها
.
ماهم ز محضر شه خوبان نمیرود
جان میدهد بجانب عدوان نمیرئد
.
او شیر پاک خورده و وارسته همّت است
عشقش به زر عوض نکند کان غیرت است
.
خونش بود ز خون علی پاک نیّت است
در نوکری به دلبر خود باصداقت است
.
دستش اگر جدا شود از تن هزار بار
درّ وقار خود نفروشد به روزگار
.
در عشق جوهر است حسین او بود عرض
یک موی اکبرم نکند با جهان عوض
.
پیمان خود نمی شکند پاک منصب است
حبل المتین عاشقیش زلف زینب است
.
ناگه در این میانه بدیدند ماه عشق
آمد بدیده اشک بدیدار شاه عشق
.
ایستاد با امام زمانش به روبرو
کرد از مراد شمر و امان نامه گفتگو
.
گفتا به سرسپاه غیورش امیر دین
ای پاکزاده یار من ای یاور و معین
.
والاست گرچه در سپه دین مقام تو
باز است راه رفتن اگر میروی برو
.
عبّاس گریه کرد و بگفت ای عزیز جان
هر چند نوکرم تو ولی از درت مران
.
من عاشقم به روی تو و سائل رهم
خاک درت به روضۀ جنّت نمیدهم
.
.
.
.
#امان_نامه_سیفی_اردبیلی
#عباسیه
#آنشب_که_ماه_مضطرب_و_بیقرار_بود
#فارسی

.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search
Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search
Generic filters

Filter by Custom Post Type

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی