مدح حضرت قاسم ابن الحسن (ع)
ــ
حاج غلامرضا سازگار
ــ
آیینۀ جمال خداوند ذوالجلال!
بر عارضت سلام رسول و درود آل
ای مصطفی خصائل و ای مرتضی کمال
ای فاطمی حقیقت و ای مجتبی جمال
ریحانۀ امام حسن، ژالۀ حسین
در باغ سبز کربوبلا لالۀ حسین
آیینۀ جمال دلآرای پنج تن
پا تا به سر حسینی و سر تا به پا حسن
در بین خاندان حسن شمع انجمن
گل بوسههای یوسف زهرات پیرهن
باید کمال حُسن پیمبر بخوانمت
باید علی اکبرِ دیگر بخوانمت
باید شب عروسی تو، ماهپارهها
ریزند جای نقل به فرقت ستارهها
ملک وجود پر شود از جشنوارهها
گیرند تا قیام قیامت هزارهها
آیند انبیا همه بر دیدهبوسیات
آرند گل به مجلس جشن عروسیات
جان ها فدات باد که در حجلهگاه خون
ماه رخت ز خون جبین گشت لالهگون
عود و عبیر و سوز دل و شعلۀ درون
زخمت به جای لاله به تن از عدد فزون
جای حنا خضاب ز خون گشت پیکرت
جای ستاره سنگ فرو ریخت بر سرت
شیرینی زفاف تو “احلی من العسل”
افتاده بود زلف تو در پنجۀ اجل
خوش با خدا معامله کردید از ازل
پوشاند خون به آرزویت جامۀ عمل
با قصۀ تو زنده شود یاد کربلا
دامادها فدای تو داماد کربلا
از خون خضاب گشت تو را دست و موی و رو
کردند نیزهها به تنت جمله سر فرو
آبی نبود تا که از آن تر کنی گلو
خاتم نهاد در دهن تشنهات عمو
خاتم نه! بلکه حلقۀ دامادی تو بود
این داستان حجلگه شادی تو بود
ماه رخت به پردۀ خون در زوال شد
سرو قد حسین، خمید و هلال شد
خون دلت به خصم حرامی، حلال شد
جان داشتی هنوز و تنت پایمال شد
زیر سم ستور عمو را صدا زدی
تا روی دستهای عمو دست و پا زدی