زبدةالاشعار

از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم #اربعین_علی_انسانی

اربعین حسینی
..
..
..
حاج علی انسانی
..
..
..
از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم
تو بر نی بودی و دیدی چه‌ها دیدم، چه‌ها کردم
..
گمان بر ماندن و قبر تو را دیدن نمی‌بردم
ولی فیض زیارت را تمنّا از خدا کردم
..
به یادم مانده آن روزی که می‌جستم ترا اما
تنت پیدا به زیر سنگ و تیر و نیزه‌ها کردم
..
تو را ای آشنای دل اگر نشناختم آن روز
مرا اکنون تو نشناسی، وفا بین تا کجا کردم
..
تن چاک تو را چون جان گرفتم در برم اما
برای حفظ اطفالت، تو را آخر رها کردم
..
به سان شمع، آبم کرد بانگ آب ‌آب تو
اگر چه تشنه بودم چشمه‌های چشم وا کردم
..
میان خیمه‌های سوخته همچون دلم آن شب
نماز خود نشسته خواندم و بر تو دعا کردم
..
شکسته جای مهرت را ز بی‌مهری به نی دیدم
شکستم فرق خویش و اقتدا بر مقتدا کردم
..
ولی هرگز ندادم عجز را ره در حریم دل
سخنرانی میان دشمنان چون مرتضی کردم
..
#اربعین #علی_انسانی #فارسی #زبدةالاشعار

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search
Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search
Generic filters

Filter by Custom Post Type

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی