در مدح مظهر العجائب حضرت مولی الموالی علی علیه السلام
.
#زبدةالاشعار
.
: @nohe_torki
.
مرحوم صغیر اصفهانی
.
الا تا خویشتن بینی نه بینی روی جانانرا
بلی ابراز نظر پنهان کند خورشید تا انرا
.
مقام وحدت است اینجا تو و جانان نمی گنجد
از آن مگذر که خودبینی ز خود بگذر ببین آنرا
.
چو جوئی آن صنم بازآی از دیر و حرم یعنی
ز پای جان خود بردار قید کفر و ایمانرا
.
ز عشق آن پری ناصح مکن منعم که می دانم
نه بیند این سر شوریده دیگر روی سامانرا
.
من اندر خواب زلفش دیدم و حالم پریشانند
تو هم چون من شوی بینی گر اینخواب پریشان را
.
وصالش جوی در محنت که توأم ساخته حکمت
طواف کعبه و پیمودن کوه و بیابانرا
.
گر افتادی ز پا میرو بسر کارد برون روزی
جمال کعبه از پای دلت خار مغیلانرا
.
ترش روئی دی از پی بهاری آورد شیرین
به بینی سبز و خرم کوه و صحرا و گلستانرا
.
به تحقیق ار گشائی دیدۀ دل را توان دیدن
خود اندر دامن ابر سیه گل های خندانرا
.
شنیدی زنده دارد آب حیوان خضر را باری
تو هم در ظلمت گیتی طلب کن آب حیوانرا
.
توئی آنکس که حق گوید نفخت فیه من روحی
خودار نا خواندئی میپرس از انکو خوانده قرآنرا
.
بسی جای شگفتست این چو نیکو بینی ای انسان
که با آن روح رحمانی بری فرمان شیطانرا
.
سیه گشته است چشمت از شتاب گردش گردون
از این رومی نیاری دید دست چرخ گردانرا
.
خط پرگار دوران نقطه یی اندر میان دارد
بجو آن نقطۀ مرکز مشو سرگشته دورانرا
.
اگر آن نقطه را جوئی صفت زان نقطه دان دائر
مدار گنبد گردون نظام ملک امکانرا
.
ز قرب و بعد آن نقطه است کاید در میان صحبت
بیان سازند اهل دل چو شرح وصل و هجرانرا
.
اگر آن نقطه را خواهی محل جو در دل آنان
که دیو نفس کشتند و طلب کردند یزدانرا
.
بدست صدق دامان گروهی گیر کز صفوت
به ناپاکی و بی باکی نیالودند دامانرا
.
بدرویشان عالی رتبتی پیوند کز همت
فرو نارند سر هر تاج قیصر تخت خاقانرا
.
سخن بی پرده گر خواهی ز جان شوبنده آنان
که راه بنده گی پویند از جان شاه مردانرا
.
شهنشاهی که آید هر که در خیل غلامانش
بخود همدوش بیند آدم و نوح و سلیمانرا
.
برای هرچه جز حق فرض کن آغاز و پایانی
بدست مرتضی دان امر آن آغاز و پایانرا
.
مجو بی مهر او غفران حق کاندر صف محشر
بشرط مهر او دارد خدا مبذول غفرانرا
.
شها ای کوه حلم و بحر علم و معدن حکمت
که از خوان عطای خویش دادی لقمه لقمانرا
.
توئی مقصود از این مطلب توئی منظور از این معنی
که حق بر صورت خود خلق فرموده است انسانرا
.
تو روشن می کنی ماها چه آفاق و چه انفس را
تو روزی می دهی شاها چه کافر چه مسلمانرا
.
شهنشاها توئی کت بینم اندر حیطه قدرت
مسخرشش جهت هم پنج حس هم چارار کانرا
.
صلت خواهم بدین آشعار و آن اینست کافزائی
بروح پاک پیر و باب من اکرام و احسانرا
.
چه گویم من بوصفت با وجود اینکه میبینم
در اوصاف تو از قول خدا آیات قرآنرا
.
صغیر از شرم شد خاموش آری کی بود درخور
ثنای چون تو دانائی من ناچیز نادانرا
.
.
.
#حیدریه_صغیر_اصفهانی
#حیدریه_مدح
#الا_تا_خویشتن_بینی_نه_بینی_روی_جانانرا
#فارسی #حیدریه
.
#زبدةالاشعار
.
: @nohe_torki
نظر دهید