زبدةالاشعار

ای به قد و عارض و خط و لب، آشوب جهان #پیامبراسلام_مدح_فضولی

در مدح حضرت محمد مصطفی (ص)
.
.
.
حکیم ملا محمد فضولی
.
ای به قد و عارض و خط و لب، آشوب جهان !
سرو قد و لاله رخ ، ریحان خط و غنچه دهان !
.
پر ز نقش خط و خال و نقد شوق ذوق توست ،
لوح دیده، صفحه ی دل، درج تن، گنج دهان
.
با جمال و حسن و زیب و زینتت ناید برون ،
گل ز گلشن ، در ز دریا، بت ز چین، مه ز آسمان
.
می برد ناز و عتاب و شیوه و رفتار تو،
عقل از سر، صبر ازدل، جان ز تن، طاقت ز جان
.
دارد از گیسو و زلف و رنگ و رویت عاریت ،
بو بنفشه، تاب سنبل ، آب گل، رنگ ارغوان
.
رشک دارند از خط و رفتار و دندان و لبت ،
مشک چین و سرو باغ و دربحر و لعل کان
.
چون لب لعل و دهان و زلف و قدت کس ندید ،
لعل شیرین، درج خندان، مشک تر، سرو روان
.
رحم کن کز درد و داغ و جور و بیداد تو نیست ،
کار من جز ناله و فریاد و زاری و فغان
.
جان بر آمد لیک در جسم و سر و چشم و دلم ،
غم همان،سودا همان،گریه همان، حسرت همان
.
با که گویم؟چون کنم؟ چاره چه سازم؟چون زیم؟
خلق بد، دل زار و تو غافل، فلک نامهربان
.
کو ثبات و طاقت و تاب و توانم تا کشم ،
از تو ناز، از چرخ جور، از خلق طعن، از دل فغان؟
.
از خط و خال و رخ و چشم تو می یابد مدام ،
دیده نور و دل سرور و روح ذوق و تن توان
.
غالبا خال و خط و چشم و رخ خود سوده ای،
بر ره بام و در و دیوار آن صاحب قران
.
کز ظهورش گشت در چین و عراق و روم و فارس ،
پست، خاقان و قباد و قیصر و نوشیروان
.
احمد مرسل که هست ازلطف و جود وعلم وحلم ،
رام ساز وحش و طیر، آرام بخش انس و جان
.
سرو فرقان ، ناسخ تورات و انجیل و زبور ،
نسخه ی جمعیت جاه و جلال و قدر و شأن
.
سرور سردار صدر و سید نوع بشر ،
مرکز قطب و مدار نقطه ی دور زمان
.
آن که شد ذات و صفات و اسم و رسمش را طفیل،
اول و آخر نهان و آشکار و بی گمان
.
سه موالید و دوکون و هشت خلد و ده عقول ،
چار طبع و شش جهت، هفت اختر و نه آسمان
.
قبل عقل و عنصر و نفس فلک او را وجود ،
فوق عرش و کرسی و لوح و قلم او را مکان
.
رفرف و جبریل و میکائیل و اسرافیل را،
کرده میل و مهر شوق و ذوق در راهش دوان
.
عالم لاهوت و ناسوت و مثال و ملک را،
سیرکرده، دیده دانسته، نموده امتحان
.
رعد و برق و ابر و باران را به حکمش انقیاد ،
آب و خاک و باد و آتش را ز بهرش اقتران
.
شرقی و غربی، جنوبی و شمالی هرچه هست ،
سال و ماه و روز و شب در خدمتش بسته میان
.
خواهد از میل و مزاج و رای و طبعش اعتدال،
در تموز و در دی و در نو بهار و در خزان
.
می توان با فیض لطف و خیر و خوبی جمع یافت ،
گرمی و سردی و خشکی و تری در یک زمان
.
گر رساند بهر دفع ظلم و جور و بغض و کین ،
بر بهایم صیت عدل و رأفت و امن و امان
.
می کند در چشم مار و پیل و شیر و شاهباز ،
مور منزل، پشّه جا، آهو وطن، جغد آشیان
.
در میان مسلم و گبر و مجوسی و جهود،
معجز او شهره ی مرد و زن و پیر و جوان
.
اهل ایمان را خیال و ذکر و فکر و مدح او ،
روح پرور، راحت افزا، کام ده، نشئه رسان
.
منحصر در طلعت و خلق و ضمیر و نطق اوست ،
حسن صورت، لطف سیرت، مهر دل، عذب لسان
.
بر سر خوان عطا و لطف و احسان و کرم ،
موسی و عیسا و داود و خلیلش میهمان
.
در ضیافتگاه قرب و قدر و عذر و اعتبار،
آدم و ادریس و نوح و خضر را گسترده خوان
.
حب و رفق و الفت و تعظیم او دل را صفا ،
بغض و نفی و نفرت و اکراه دین را
.
ای منزه مدحت و ذات و صفات شأن تو ،
از شمار و از قیاس و از حساب و از کران !
.
دیده خلق ازعدل ودادولطف و جود ت آنچه دید ،
مردمک از چشم، چشم از سر،سر از تن،تن ز جان
.
بام قصر قدر و جاه و دولت و بخت تو را ،
عقل و نفس و عنصر افلاک زیبد نردبان
.
اهل کفر و شرک و مکر و غدر اگر در رزم تو ،
خواست امداد از کمند و گرز و پیکان و کمان
.
بهر دفع تیغ و رفع دشمنان، محکوم تو ،
آفتاب است و مه نو، اختر است و کهکشان
.
شکرلله حب و شوق و ذوق و مهرت در دلم ،
مستدام است و مخلّد، باقی است و جاودان
.
دائم از یمن عطا و لطف و جود و شفقتت ،
کام یابم، کامکارم، کام بینم، کامران
.
تا #فضولی را بود سال و مه و شام و سحر ،
از زبان ، رسم از دل،اسم از جان، اثر از تن، نشان
.
باد او را شوق و سودا و خیال و مدح تو،
حرز جان، تعویذ سر، آرام جان، ورد زبان
.
.
.
#17ربیع #مبعث
#ای_به_قد_و_عارض_و_خط_و_لب_آشوب_جهان
#ملامحمدفضولی
#فارسی
.
.

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی

Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

More results...

Generic filters

Filter by Custom Post Type

نتایج بیشتر ...