زبدةالاشعار

بسی خوانده ای وصف گندآوران #خرمشهر_ادیب_برومند

آزادی خرمشهر
.
.
.
مرحوم عبدالعلی ادیب برومند
.
بسی خوانده ای وصف گندآوران
که بردند گوی از سر سروران
.
به پیکار دشمن فشردند پای
تبه ساخته دستبرد سران
.
کنون بشنو از فتح خونینه شهر
که یک چند تازید دشمن بر آن
.
فرستاد صدام ناپاکدل
سوی «خرمی شهر» جیشی گران
.
سپه راند این سوی اروندرود
جری از جهالت چو خود محوران
.
گمان کرد کآسان توان دست یافت
به مرز دلیران و دانشوران
.
چو شد ناگهان چیره چون راهزن
بر آن زیوری شهر صاحب زران
.
چپاولگری را برآورد دست
ربود آنچه بد خواسته اندر آن
.
چو دیو سپید و چو اکوان دیو
که بردند ره سوی مازندران
.
و یا همچو خونخوارگان مغول
و یا تیره دل تیرۀ بربران
.
زبی رسمی و ناکسی بس نکرد
نه بر مهتران و نه بر کهتران
.
بسا مال کز بندرش غارتید
چو خونخواره دزدان و کین گستران
.
بسی کشت و کوبید با توپ و تانک
زن و مرد و بام و در از هر کران
.
نماند از چنان شهر آباد بوم
به جز کوی کوران و کوخ کران
.
چو باد خزان شد وزان سوی باغ
تبه کرد سرو و گل و ضمیران
.
ز شهر از در شر برون تاختند
گروهی زن و مرد با همسران
.
چو دیدند شیران در این مرغزار
که گشتند خوکان وحشی چران
.
برآشوفتند از چنان خیرگی
دژم قهرمانان صاحبقران
.
برانگیختند از پی دفع خصم
زجنگاوران، شیردل یاوران
.
به فرماندهی تیز بشتافتند
امیران جانباز و سرلشکران
.
ز«سربازان» و از «پاسداران» مرز
همه باهم اندر هدف همقران
.
به دفع عدو قد برافراشتند
به دست آتشین حربه کینه وران
.
شده حمله ور برعراقی سپاه
هژبران وببران دشمن دران
.
فشاننده آتش به بنگاه خصم
چو آتشفشان کوه آذر پران
.
چو توفنده دریای خیزاب خیز
شده خشمشان بر فلک سرگران
.
عقابان جنگی هم اندر هوا
به بمب افکنی چیره بر خود سران
.
به سامان دشمن شده باره کوب
عقابان ، به حکم همایونفران
.
ز بس دود خمپاره و بانگ توپ
جهان تار شد در بر ناظران
.
همی جوش زد خون رویین تنی
به رگهای این آهنین پیکران
.
در آن سخت پیکار و خونین نبرد
چه گویم ز ایثار همسنگران
.
که کردند بر دشمن پخته خوار
جهان تیره، چون دیگ خوالیگران
.
ز پیر و جوان ، خلق ایران زمین
سراسر هماهنگ یکدیگران
.
پی دفع دشمن به خشم آمدند
چو شیران همه مادگان و نران
.
بدادند بس مال و کالا و چیز
به جمع برادرهمه خواهران
.
فراجسته بر روی «مین» بی هراس
دلاور جوانان چو بازیگران
.
که با بذل جانها برانند سخت
ز خاک وطن، چیره بدگوهران
.
کریمانه آن سان به جنگ آمدند
که از بهر ارشاد، پیغمبران
.
بدان گونه نوشنده جام اجل
که سقراط نوشندۀ شوکران
.
شدن در ره پاس میهن شهید
بدی فخر این زبده نیک اختران
.
به پشتی گری دست داده به هم
چه کس بود همتاب همباوران؟
.
بدادند در ره مام وطن
سر و جان به خشنودی مادران
.
سرانجام بافضل کیهان خدای
به فتح آمدند این یلان کامران
.
به نام اسارت زچندین هزار
ببستند دست از ملامت خران
.
به سال هزار و سه صد شصت و یک
سوم روز خرداد مه، صفدران
.
بشستند دامان کشور زننگ
چو هر شوخگن جامه را گازران
.
چو شد تیر«صدام» خورده به سنگ
شدش عار بر دل، چو کوهی گران
.
بماندش به دل داغ چونین شکست
چو داغی که بر شانه فاجران
.
پس آنگه به تسلیم برداشت دست
غرامت پذیر از غنیمت بران
.
به زهر هزیمت گشودند کام
ز صهبای قدرت تهی ساغران
.
گریزند آری به هم پنجگی
ز پیلان جنگی،گشن استران
.
سزد گرستایند فتحی چنین
فن جنگ را جمله سرداوران
.
بر این قهرمانان هزاران درود
که دارند پاس وطن پروران
.
نثار آورم بر شهیدان سلام
برازنده جمعی ز ما برتران
.
به شهر شرف مینوی شهریار
به نام و نشان،گوهرین افسران
.
امید از خداوند دارد «ادیب»
کنون کز وطن راند این جابران
.
که ایران در این جنگل روزگار
مصون ماند از شرّ جاناوران
.
.
#خرمشهر #3خرداد
#سوم_خرداد #ادیب_برومند
#بسی_خوانده_ای_وصف_گند_آوران
#فارسی
#زبدةالاشعار

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی

Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

More results...

Generic filters

Filter by Custom Post Type

نتایج بیشتر ...