مدح حضرت امام جواد (ع)
.
✍️ زبدة الاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki
.
مرحوم میرزا یحیی مدرس اصفهانی
.
بمبارکی و اقبال بشیر فتح زد دم
که قوام جست هستی و نظام یافت عالم
.
زمی دو ساله ای ماه دو هفت ساله ام ده
که دمن ز ژاله سبز است و چمن ز لاله خرم
.
رخ زردم از می سرخ بیا بساز گلگون
که سپید چهر من تیره شد از سیاهی غم
.
سخن از خضر گویند و حدیث آب حیوان
لب تو باین برادر خط تو بآن پسر عم
.
نه مرا طمع بجز دیدن رویت ای پریرو
نه منم ز نسل اشعث نه توئی ز نسل حاتم
.
بحریم وصلت ایمه چه خطاست این خدا را
که مرا نصیب حرمان و رقیب هست محرم
.
من اگر شهید مژگان تو گشته ام چه آهو
که زآهوی تو افتاد دلم بچنگ ضیغم
.
ز چه رو نیارمیدی و چرا رمیدی از من
تو که از دو آهویت هست هزار شیر در رم
.
تو ز غمزه کردی آن کار که با فرود بیژن
تو ز مژه کردی آنرا که باشکبوس رستم
.
مکن اینقدر جفا ورنه ز تو برم شکایت
سوی کاظمین بر درگه سیّد معظّم
.
تقی جواد فرزند رضا امام تاسع
که بنام نامی اوست خواص اسم اعظم
.
نه عجب که مات گشتش ز کلام بخل هارون
نه عجب که محو گشتش ز حدیث پور اکنم
.
علما بنزد علمش همه جاهلند و نادان
فصحا بپیش نطقش همه اخرسند و ابکم
.
بیکی مقام حل ساخته سی هزار مشگل
که بجز خدای کس نیست باین شرف مسلم
.
بلی این نتیجه آمد ز نبوّت و امامت
که بیک نتیجه شد فخر برای دو مقدم
.
زهی ایروان صاف تو بنور فیض روشن
خهی ای منیر پاک تو بسرّ غیب ملهم
.
بهمه نیاز مخلوق و همه غنای خالق
بهمه نتاج حوا و همه نژاد آدم
.
بعلوّ شیث و ادریس و شعیب و هو دو صالح
بمقام خضر و الیاس و شبیر و نوح افخم
.
بکمال حزن یعقوب و جلال و جاه یوسف
بخلیل و برد آذر بذبیح و چاه زمزم
.
بهمان شرف که بر ختم رسل رسید از حق
که بر انبیا است خاتم که بر اولیاست خاتم
.
که مرآن خطاب حق را که بهر کتاب بوده
توئی آن خطاب مبرم توئی آن کتاب محکم
.
توئی آن خطاب اوّل توئی آن کتاب آخر
توئی آن طریق ثابت توئی آن صراط اقوم
.
ز مدارجی تو ارفع بنتایجی تو اکبر
بحوائجی تو قاضی بمعارجی تو سلّم
.
تو بپوشی و بپاشی و ببخشی و چشانی
بهمه تن و همه جا و همه کس و همه دم
.
بافاضه عمومی است مکان و لا مکان را
ز تو رحمت پیاپی ز تو نعمت دمادم
.
چه حسود جاه تو خواست جلال و عیش باشد
بجلال و خرم اما که مشدد و مرخم
.
زبرای درد حاسد نبود چو مرگ درمان
بعلاج زخم دشمن نبود چو مرگ مرهم
.
چه ثبات دارد آیا بر ماهتاب کتان
چه دوام دارد آیا بر آفتاب شبنم
.
بتن شریفت ای شه نتوان بیان نمایم
که چه کرد دخت مأمون چه بدستمال زد سم
.
نه برادری نه یاری نه کسی نه سوگواری
که بگریدت بزاری و نشیندت بماتم
.
بدنت ز بام افکنمد بخاک خصم و غافل
که بخاک می نشاید فکنند عرش اعظم
.
به روز بر زمین ماندن آن بدن توانی
که برابری نمائی بحسین جدّ اکرم
.
تو بروی خاک افتاده و او بآب غرقه
بمیان شط خون بود چه ماهئی که دریم
.
جگرم بر او بسوزد که چه داغها که بودش
بجگر ز هجر اکبر ببدن ز نعل ادهم
.
چه بمقتل آمدش مالک ابن یسر کندی
زد از او همان عمل سر که بکوفه ز ابن ملجم
.
زهی ای قلوب خوبان ز محبتت منور
خهی ای جباه شاهان بغلامیت مرسم
.
دمی از کرم به «یحیی» نظری ز لطف فرما
که همه دم از مدیح تو کند سخن زند دم
.
نه بفضل بوسعید است و نه دانش فلاطون
نه بخط ابن مقله است نه زهد ابن ادهم
.
ولی این شرافتش بس که تو را بمدح خوانی
کند افتخار در مرتبه جبرئیل اوهم
.
همه حال نیست چون مال بدانقی است مفلس
همه وقت نیست چون بخت بدرهمی است درهم
.
تو ختام خیر امرش ز خدای خود طلب کن
که بخاتمه امورات خدای هست اعلم
.
.
.
#جوادیه_مدرس_اصفهانی
#جوادیه_مدح
#بمبارکی_و_اقبال_بشیر_فتح_زد_دم
#فارسی
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki
نظر دهید