زبدةالاشعار

به حمداللّه زبان نکته سنجم گوهر افشان شد #حیدریه

مدح حضرت امیرالمومنین (ع)
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki
.
مرحوم میرزا داراب بیگ ( #جویا_تبریزی )
.
به حمداللّه زبان نکته سنجم گوهر افشان شد
امیرالمؤمنین شاه ولایت را ثناخوان شد
.
زهی ذاتی که مدّاح است جبریلش چو پیغمبر
زهی ذاتی که عقل اوّلش طفل دبستان شد
.
نفس از یاد او روشنگر آیینه دلها
دم گرمم ز ذکر او چراغ افروز ایمان شد
.
نظر چون بر کمالش کردم از انبوهی حیرت
نگه در دیده ام چون جوهر آیینه پنهان شد
.
زبانم شد ز فیض مدح او برگ گل سوری
نوایم رشک فرمای صفیر عندلیبان شد
.
یقین دانم که سر خیل صف روحانیان باشد
دل هر کس که روشن در رهش از شمع ایقان شد
.
چو دزد از خانه مفلس اجل نومید برگردد
ز بالین کسی کش شحنه حفظش نگهبان شد
.
نخستین پایه شد عرش برین شخص خیالش را
علوّ قدر او را عقل اوّل چون ثنا خوان شد
.
به رنگ طوطیی کز صحبت آیینه شدگویا
ز فیض مدح رأی روشنش نطقم سخندان شد
.
به گلزاری که آمد در وزیدن صرصر قهرش
شرر آسا تذرو رنگ گل سرگرم طیران شد
.
نصیری نیستم لیک از علوّ قدر او دانم
که یارب گو بود هرکس زبانش یاعلی خوان شد
.
ز بس لبریز مهر نور او گشته سراپایم
بسان شمع مغز استخوانم پرتو افشان شد
.
لب سوفارش از شیرینی جان کام بردارد
خدنگش در حریم سینه دشمن چو مهمان شد
.
سر اعدا به خاک تیره یکسان باد گو از غم
که نطقم مدح سنج ذوالفقار شاه مردان شد
.
چو سوفار خدنگ از خنده لب بر هم نمی آرد
گل زخمیکه بر جسم عدو زان تیغ خندان شد
.
گریبان چاک باشد هر حبابش چون دل عاشق
به دریایی که همچون موج، عکس او نمایان شد
.
به خواب دشمنان هر گه خیال او شبیخون زد
سر اعدا چو اشک دیده غمدیده غلتان شد
.
به گوشم ناله بلبل ز گلشن سینه چاک آمد
خیالش غنچه را در دل هلال آسا چو تابان شد
.
میان خون اعدا موج زن باشد چنان در رزم
که در جوش شفق ماه نویی گویی نمایان شد
.
فلک مانند گو سرگشته صحرای امکان شد
چو دست عرش فرسایش گهِ رفتار چوگان شد
.
رعونت پایمال جلوه تمکین نژاد او
شرر گرد ره شوخیش هرگه گرم جولان شد
.
شرر آسا جهد خون دل لعل از رگ خارا
به کهساری که برق شوخی او پرتو افشان شد
.
ز نعل و سم، هلال و بدر باشد زیر دست او
ز هر نقش پی اش خورشید تابانی درخشان شد
.
به جای نافه، آهو بیضه طاووس اندازد
در آن صحرا که او با جلوه رنگین خرامان شد
.
رقم کردم چو وصف تندی آن برق جولان را
نُقَط ریگ روان گردید و مسطر موج عمّان شد
.
ز میخ و نعل هر نقشِ پی اش درجی ست پر گوهر
غباری گشت از راهش بلند و ابر نیسان شد
.
ستودن کی توانم پویه آتش نژادی را
که در مژگان به هم سودن چو برق از دیده پنهان شد
.
ز مدح ساقی کوثر به حمداللّه که سرمستم
دماغم می رسد معذورم ار نطقم غزلخوان شد:
.
کدام آتش عنان امروز یارب گرم جولان شد
که از گرد رهش روی هوا رشک گلستان شد
.
چو شمعی کز شکاف پرده فانوس بنماید
ز چاک سینهام داغ دل سوزان نمایان شد
.
به تن هر قطره خونم منصب پروانگی دارد
زیادش تا شبستان دل تنگم چراغان شد
.
تبسّم غنچه سانم بی تو شدخون جگر خوردن
شکفتن همچو گل دور از تواَم چاک گریبان شد
.
پرد طاووس رنگ گل به بال شعله از گلشن
مگر آن شمع رنگین جلوه، گرم سیر بستان شد
.
خمیر غبغبش با شیر صبح عید حل گشته
قوام آب و رنگ لعلش از شیرینی جان شد
.
شود هر قطره خونم قمری بلبل نوا #جویا
به خاطر سروِ یادِ نوگلی هرگه خرامان شد
.
خداوندا دلم را روشن از مهر علی گردان
چنان کز پرتو خورشید، شمع مه فروزان شد
.
تنم را خاک صحرای نجف کن تا بیاسایم
در آن وادی که گردش سرمه چشم سلیمان شد
.
در آن وادیکه خاکش زنده سازد مرده را در دم
در آن وادیکه ریگ او روان جسم بی جان شد
.
بُوَد روح الامین مقبول حق از سجده آدم
مگر از خاک آن وادی خمیر جسم انسان شد
.
دم روح الامین را از هوایش جانِ جان بخشی
ز ریگ تشنه او روح پرور آب حیوان شد
.
در او در نجف باشد چو کوکب بر فلک تابان
زمین از پهلوی او می تواند آسمانشان شد
.
به امّید اجابت التماسی پیشت آوردم
جنابت چون روا سازِ مراد نامرادان شد
.
تو می دانی که از جان دوست تر دارم برادر را
بُوَد چندی که جسم نازکش محتاج درمان شد
.
شفای درد او را از تو خواهم یا ولی اللّه
چو می دانم که بتوانی دوای دردمندان شد
.
ندارم حاجتی زین پس که عرض مدّعا کردم
نماند احتیاج آن را که محتاج کریمان شد
.
.
.
#حیدریه_مدح
#به_حمد_الله_زبان_نکته_سنجم_گوهر_افشان_شد
#فارسی
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی

Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

More results...

Generic filters

Filter by Custom Post Type

نتایج بیشتر ...