زبدةالاشعار

به سر باز دارم هوای دگر #امان_نامه_شانی_تبریزی

هراس لشکر کفار از حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام
.
✍️ زبدة الاشعار ✍️

?: @nohe_torki
.
مرحوم حسین شأنی تبریزی
.
به سر باز دارم هوای دگر
پرد مرغ روحم به جای دگر
.
ندا آید از خامه پر نوا
گذر کن سوی عرصه کربلا
.
بیابان پر از داد و شور شر است
همانا که هنگامه محشر است
.
بر آن دشت هی لشکر آید فرود
کند مرد جنگی به هر دم ورود
.
همه غرق آهن همه کینه خواه
همه دشمن حق همه دین تباه
.
همه دشمن ملک و مال علی
همه تشنه خون آل علی
.
چو زجز و چو خولی چوشمروسنان
گرفته به کف آب داده سنان
.
به سرداری ابن سعد عنید
فرستاده بی حد لشکر یزید
.
به سرعت دوان و دمان آمدند
به قتل امام زمان آمدند
.
جهان آفرین تا جهان آفرید
چنین بی حیایی نیاید پدید
.
ندید است چشم جهان خراب
به مهمان خود کس کند منع آب
.
نویسد کسی نامه دعوت کند
به مهمان چنین هتک حرمت کند
.
ندیدم کسی این چنین رای و کیش
کندمیزبان قصد مهمان خویش
.
که مهمان خود را کشد تشنه لب
که کشتند آن فرقه بی ادب
.
به دل ها بسی کینه ها داشتند
بسا این عمل نیک پنداشتند
.
همه دین و ایمان ز کف داده بود
همه بر قتال شاه آماده بود
.
ولی آن سپه را به دل بیم بود
دل جنگجویان به دو نیم بود
.
همه ترس از اشجع ناس داشت
همه بیم از تیغ عباس داشت
.
به مردانگی گر کند قد علم
نماند ز لشکر بپا یک علم
.
یکی گفت این ثانی حیدر است
یکی گفت به میدان کین اژدراست
.
یکی گفت گر تیغ گیرد به کف
نماند بجا دست و تیپ و نه صف
.
اگر آن نباشد میان سپه
کنیم این سپه را به زودی تبه
.
چنین گفت شمر ستمکار دون
من اکنون ز لشکر در آرم برون
.
به صد دام تزویر و افسون کنم
ز اردوی آن شاه بیرون کنم
.
روم وعده جاه و غزت دهم
نوید امید و ریاست دهم
.
بیامد به مکر و فسون آن لعین
به نزدیک خرگاه سلطان دین
.
کنار خیام امام انام
چو ایستاد آن شوم و بی ننگ ونام
.
مخاطب نمود اشجع ناس را
رشید و هنرپرور عباس را
.
به نزدیک شمر آمد آن خوشکلام
قمر شد مقابل به ابر ظلام
.
پس آنگه بگفت آن لعین عنید
که ای نامدار و شجاع و رشید
.
دریغا از این جلوه روی تو
دریغا از این زور و بازوی تو
.
دریغا از این قد دلجوی تو
دریغا از این زور و نیروی تو
.
امان نامه دارم ز میرم برات
که یابی از این ورطه راه نجات
.
تو هستی مرا هم قبیله از آن
نمی خواهمی مرگ تو بی گمان
.
که حیف است این قامت افتد به خاک
شود چون تو یک شیر جنگی هلاک
.
چنین پاسخی داد آن پنجه شیر
مرا نیست غیر از حسینم امیر
.
امیری حسین و نعم الامیر
بدور ای سمتکار شوم و شریر
.
تو ای ناخدای یم کربلا
رضای خدا را تو گفتی بلا
.
به « شانی » کرامت نما از کرم
سراید رثای شما این رقم
.

#امان_نامه
#به_سر_باز_دارم_هوای_دگر
#شانی_تبریزی
#فارسی
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️

?: @nohe_torki

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی

Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

More results...

Generic filters

Filter by Custom Post Type

نتایج بیشتر ...