« شوق رخ دوست »
.
#زبدةالاشعار
.
: @nohe_torki
.
حاج محمد رونقی مازندرانی
.
تا که از نای علی واژۀ تکبیر شکست
آه فرق سرش از ضربت شمشیر شکست
.
به جفای فلک و طاق مُقرنَس نالم
روبه آخربه چه جرأت بدهد شیر شکست
.
تا جهان است بلی عدل علی پا برجاست
حسَب الظاهر اگر حلقۀ زنجیر شکست
.
مس ماهیت دشمن نپذیرفت طلا
ورنه میداد کجا قامت اکسیر شکست
.
قَدَم آهسته نه بگرفت بشوق رخ دوست
تا دهد در نظر عام به تأخیر شکست
.
کار تا راست نشد روز نیاسود دمی
داد شب را مگر از نالۀ شبگیر شکست
.
شد سر از تیغ عدو مُنشق و میفرمود او
نخورد لشکر تقدیر به تدبیر شکست
.
استخوانی شده و پوست که با چهرۀ زرد
داد بی واسطه بر صورت تصویر شکست
.
به قضا بود رضا ورنه به تدلیس و ریا
بنده میداد کجا شاه جهانگیر شکست
.
دشمنش کشت که از بیخ کند بنیانش
بی خبر زآنکه خورد با همه تزویر شکست
.
با که گویم که دَنی فطرت بن ملجم پَست
بود بی شرم ز بس حربۀ تکفیر شکست
.
نیک پند اشت که از صدمۀ این چرخ کبود
تا که رخسار تو (رونق) نشده پیر شکست
.
.
#حیدریه_رونقی_مازندارنی
#حیدریه_شهادت
#تا_که_از_نای_علی_واژه_تکبیر_شکست
#فارسی
.
#زبدةالاشعار
.
: @nohe_torki
نظر دهید