زبدةالاشعار

جیرئیل آن پیکِ خلّاقِ ودود #حسینیه_عشقی_تبریزی

#فرشتگان_در_قتلگاه
#جبرائیل_در_قتلگاه
.
✍️ زبدة الاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki
.
عشقی تبریزی
.
جبرئیل آن پیکِ خلّاقِ ودود
بارِ دیگر ز امرِ حق آمد فرود
.
دید تنها شاه را در پیشِ صف
حیدرانه ذوالفقارِ کین به کف
.
از شرارِ عشقِ یزدان سوخته
چشم را از ماسوالله دوخته
.
نه برادر نه پسر دید و نه یار
گفت بر من این زمان شد آشکار
.
بهرِ چه فرمود اللهُ الصّمد
در نُبی ، که قل هو الله احد
.
سِرّ وحدت را کنون من یافتم
گر چه عمری در پسش بشتافتم
.
دید جِبریل آنچه ناید در خیال
از جلالِ کبریا و از جمال
.
چون رسد اینجا سخن ، هوشم پرید
من چه گویم جبرئیل آن دم چه دید
.
دید او که کلیمش روز و شب
رب ارنی گو همی کردی طلب
.
لیک هر دم می رسیدش این خطاب
لن ترانی ای کلیمِ مستطاب
.
برقِ نورِ شه چو بر جِبریل زد
شد ز هوش و ماند حیران تا ابد
.
بر تو گر این گفته ام آید گران
رو تجلّی ربهُ را بازخوان
.
شاه حیران دید چون جبریل را
از کرم فرمود اهلا” ‌مرحبا
.
ای حبیبِ مصطفی ، ای یارِ ما
ای امینِ وحی ای غمخوارِ ما
.
بهرِ چه از عرش سوی فرش باز
پر گشودی ای مبارک شاه باز؟
.
گفت آوردم شها پیغامِ دوست
گفت برگو ، جان فدای نامِ دوست
.
گفت یزدان بر فرستادت درود
کای پناهِ جمله ذرّاتِ وجود
.
ای حسین ای عرشِ ما را از تو زیب
ای گلستانِ ازل را عندلیب
.
ای نهاده سر ، بر فرمانِ ما
ای بقربانگاهِ ما قربانِ ما
.
ای حسین ای گوهرِ یکتای ما
عاشقِ بی مثل و بی همتای ما
.
ما تو را در عشق کردیم امتحان
هر چه گفتی بیشتر بودی از آن
.
هان بگیر این نامه را دل شاد دار
آنچه خواهی دادمت روزِ شمار
.
هم قیامت هم شفاعت آنِ توست
ماسوی الله جمله در فرمانِ توست
.
این همه جور و ستم کز کوفیان
بر تو آمد ، بس شد ای سلطانِ جان
.
یا حسین از کشته گشتن بازگرد
تا نیاید مصطفی را دل به درد
.
تا نگردد مرتضی را سینه ریش
تا نسازد فاطمه سینه پریش
.
گفت چون پیغامِ حق ، روح الامین
در جوابش شاه فرمود اینچنین
.
جبرئیلا آن بهشت و این بقا
کی شود یک موی اکبر را بها؟
.
گر قیامت خواهی ای روح الامین
قامتِ صد پارهء اکبر ببین
.
صد قیامت گشته زین قامت پدید
جبرئیلا بین چسان در خون طپید
.
جبرئیلا احتیاجیم یوخدی ظلّ شهپره
آرزوی خدمتون گر اولسا آلِ حیدره
.
گیت دولان تاپ نعشینی سال سایه اوغلوم اکبره
قویما یانسون اول شبیهِ صورتِ ختنی مآب
.
خون بهای عاشقان روی خداست
جبرئیلا دوست ، ما را خونبهاست
.
گر چه جِبریلا میانِ آتشم
هر چه میسوزم در آتش دلخوشم
.
هر قدر سوزد در آتش عود ، بِه
این زیانِ عشق از صد سود ، بِه
.
من وفای عهد را مردانه ام
شمعِ عشقِ دوست را پروانه ام
.
در ازل چون شمعِ عشق افروختند
جبرئیلا جانِ ما را سوختند
.
عهد و پیمانی که کردم در الست
کی توان آن عهد و آن پیمان شکست
.
مدّعی بگریزد از شمشیرِ تیز
من کجا دارم ز شمشیر احتریز؟
.
پس ببَر ای جبرئیل این نامه را
هین مترسان عاشقِ خود کامه را
.
شبلِ آن شیرم که بُد با عشق جفت
چون زدندش تیغ ، شادان ، قرب گفت
.
جبرئیلا من قتیلِ دوستم
نیستم من هر چه هستم اوستم
.
من عَلم افروختم بر بامِ عشق
زنده کردم در دو عالم نامِ عشق
.
جبرئیلا عاشقِ حق ، کشته بِه
آنکه عاشق شد به خون آغشته بِه
.
من نه موسایم که بگریزم ز مار
من نه عیسایم که پرهیزم ز دار
.
من به تیرِ عشق کردم جان هدف
دیگران را رو تو بر خوان لاتَخَف
.
انبیا طفلِ دبستانِ منند
اولیا ریزه خورِ خوانِ منند
.
انبیا چون ذرّه ، مائیم آفتاب
اولیا چون قطره ، ما همچون سحاب
.
انبیا از نورِ ما گشتند هست
اولیا از شورِ ما هستند مست
.
عاشقان را من مدرّس در سَبَق
من بر ایشان یاد دادم عشقِ حق
.
خود خریدم ناوکِ دلدوزِ عشق
جان فدای عشق باد و سوزِ عشق
.
جبرئیلا عشق دریائیست ژرف
برتر از وهم و خیال و صوت و حرف
.
این نه آن دریاست جِبریلا که نوح
بادبان بگشاید و سازد فتوح
.
بحرِ عشقست این کرانه ناپدید
جبرئیلا کس در او ساحل ندید
.
بحرِ عشقست اینکه باشد بس عمیق
صد هزاران نوح را دارد غریق
.
عشق را آتش چنان افروختیم
که سراپا خویشتن را سوختیم
.
این نه آن آتش که شد بَرد و سلام
بر خلیل الله ای سدره مقام
.
آتشِ عشق است هان ای جبرئیل
که بسوزد یک شرارش ، صد خلیل
.
من بر این آتش زنم پروانه وار
جبرئیلا سر دهم پروانه وار
.
من از آن جامِ الستی سرخوشم
چون ز میدانِ بلا پا در کشم؟
.
جبرئیلا من کجا ترسم ز تیغ؟
کی کنم جان را ز جانان من دریغ؟
.
من بدادم جان گرفتم دوست را
یافتم چون مغز ، هشتم پوست را
.
جبرئیلا من بلا را بر ملا
خود خریدستم در آن روزِ بلا
.
من همان پیمان که کردم در نخست
جبرئیلا دارم آن پیمان دوست
.
جبرئیلا این نصیحت را بهل
در ازل من خونِ خود کردم بحل
.
گر چه جِبربلا بسی فرزانه ای
تو ز عشق و عاشقی بیگانه ای
.
جبرئیلا چون نداری دردِ عشق
هین مران گستاخ در ناوردِ عشق
.
عشق را باید دلی پر سوز و درد
چون نداری گِردِ عشّاقان مگرد
.
چون نگشتی مست از صهبای عشق
غافلی از عشق و از غوغای عشق
.
گر تو ذوقِ عشق را دریافتی
از پی ختمِ رسل بشتافتی
.
گر تو را از عشقِ ما بودی خبر
همره احمد گشودی بال و پر
.
گرتو را از عشق بودی پرّ و بال
میشدی محرم به بزمِ لایزال
.
عاشقان را پرّ و بالی دیگر است
جبرئیلا طرفه حالی دیگر است
.
مصطفی را پرّ و بال از عشق بود
زان سفر در مُلکِ او ادنی’ نمود
.
تو چه دانی حالِ سرمستانِ عشق
چون نخوردی لطمه از چوگانِ عشق
.
تیغِ قهرِ عشق بر سر ، تاجِ ماست
کربلای پر بلا معراجِ ماست
.
ما سرِ تسلیم پیش آورده ایم
بهرِ قربان ، جانِ خویش آورده ایم
.
جبرئیلا این دو بینی تا بکی؟
چون یکی دیدی ، سخنها گشت طی
.
این سر و این تیغ و این شمرِ لعین
رو به سوی عرش ای روح الامین
.
#قتلگاه
#جبرائیل_در_قتلگاه
#حسینیه_شهادت
#جیرئیل_آن_پیک_خلاق_ودود
#فارسی
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی

Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

More results...

Generic filters

Filter by Custom Post Type

نتایج بیشتر ...