کوفه
زبانحال حضرت زینب (س)
…
حاج محمود ژولیده
…
حتماً سرت صلاحِ مرا در نظر گرفت
کز راه آمد و ز یتیمان خطر گرفت
می خواستی که خود هدفِ سنگ ها شوی
آری سرت رسید و ز ما درد سر گرفت
خورشید در عزای عظیمت گرفته است؟
یا ماهِ من ز شدّت غم بی خبر گرفت
آقا چرا محاسنِ پاکت تنوری است؟!
در این یکی دو روزه چه شد این اثر گرفت
حالا اگر جواب مرا هم نمی دهی
شِکوه نمی کنم، که دلم مختصر گرفت
دارد دل یتیمۀ تو آب می شود
رحمی نما که فاطمه زخم جگر گرفت
قرآن بخوان که از تب و تاب نوای تو
وز آیۀ تو خطبۀ غرّاء سر گرفت
تا شام غم پیام تو را می برم حسین!
نهضت ز کاروان تو اوجی دگر گرفت
منزل به منزل از همه سو داغ دیده ام
اما ز اهل کوفه دلم بیشتر گرفت
زخم زبان و زخم نگاه حرامیان
از آل عترت آبرویی مستمر گرفت
هم لقمه نان و هم صدقه نذر کرده اند
هر لحظه کوفه یک روشی تازه تر گرفت
لازم نبود این همه تحقیر اهل بیت
داغ تو خود به خود همه جا را شرر گرفت
حتی دل پیمبر اکرم کباب شد
خون جای اشک، دشمن از آن چشمِ تر گرفت
از مرکز حکومت حیدر بعید بود
از آل مرتضی نفس و بال و پر گرفت
از مردم امام کش این جا چه انتظار
باید ز کوفه توشۀ بار سفر گرفت
نظر دهید