مناجات
محمد کاظمی نیا
سیبِ گلابِ نیمه رس چیده ام فقط
مثل انار در همِ پاشیده ام فقط
مانند لاله ای که سرافکنده گشته است
پیش خدا نشسته و باریده ام فقط
حق تو را که هیچ نیاورده ام به جا
خود را فقط غلام تو نامیده ام، فقط
غرق خیال خام گذشت عمر پر بها
در غفلتی پر از گِله خوابیده ام فقط
وقتی کتاب عمر خودم را ورق زدم
دیدم گناه بر سر هم چیده ام فقط
یک ذره هم به سمت خدا ره نرفته ام
از راه راست صد دفه پیچیده ام فقط
دور گناه..دور بت نفس…دور خویش…
دور سر “خدا”م نچرخیده ام فقط
هر چه خوشی است در اثر با خدایی است
از دوری خداست بلا دیده ام فقط
من بی حسین، اسم خدا را نبرده ام
در سجده سر به خاک تو سائیده ام فقط
بی توشه ام، تمامی اعمال من تویی
یک عمر در عزای تو نالیده ام فقط
مثل “وَهَب” به خیمه ی ما هم سری بزن
عمری است ردّ پای تو پائیده ام فقط
نظر دهید