شب عاشورا
#مکن_ای_صبح_طلوع
.
زبدة الاشعار
?: @nohe_torki
.
احمد جلالی
.
شب وصل است و تبِ دلبری جانان است
ساغر وصل لبالب به لب مستان است
در نظر بازیشان اهل نظر حیران است
گوئیا مشعله از بامِ فلک ریزان است
چشم جادوی سحر زین شب و تب گریان است
((امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع)) (1)
.
«یارب این بوی خوش از روضۀ جان می آید؟
یا نسیمی است کزان سوی جهان می آید؟»
«یارب این نور صفات از چه مکان می آید؟»
«عجب این قهقهه از حورِ جنان می آید!»
یارب این آبِ حیات از چه دلی جوشان است؟
امشبی را شه دین …
.
«چه سَماع است که جان رقص کنان» می آید؟
«چه صفیر است که دل بال زنان می آید؟»
چه پیامی است؟ چرا موج گمان می آید؟
چه شکار است؟ چرا بانگ کمان می آید؟
چه فضائی است؟ چرا تیر قضا پران است؟
امشبی را شه دین …
.
گوش تا گوش، همه کرّ و فرِ دشمنِ پست
شاه بنشسته، بر او حلقۀ یاران الست
«پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست»
چار تکبیر زده یکسره بر هر چه که هست
خیمه در خیمه صدای سخن قرآن است
امشبی را شه دین …
.
وَه از آن آیتِ رازی که در آن محفل بود
«مفتی عقل در این مسئله لایعقل بود»
«عشق می گفت به شرح آنچه بر او مشکل بود»
«خم می بود که خون در دل و پا در گل بود»
ساغر سرخ شهادت به کف مستان است
امشبی را شه دین …
.
این حسین است که عالم همه دیوانۀ اوست
او چو شمعی است که جانها همه پروانۀ اوست
شرف میکده از مستی پیمانۀ اوست
هر کجا خانه عشق است همه خانۀ اوست
حالیا خیمه گهش بزمگه رندان است
امشبی را شه دین …
.
قل هوالله بزاید زلبش، رمز احد
لم یلد گوید و لم یولد و الله صمد
این تمنا ز احد در دل او رفته زحد:
می وصلی بچشان – تا در زندان ابد
بشکنم – از خم وحدت که چنین جوشان است
امشبی را شه دین …
.
محرمان حلقه زده در پی پیغامی چند:
«چشم اِنعام مدارید ز اَنعامی چند»
«فرصتِ عیش نگه دار و بزن جامی چند»
که نماندست ره عشق مگر گامی چند
در بلائیم ولی عشق بلا گردان است
امشبی را شه دین …
.
امشب است آنکه «ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند»
«با من راه نشین باده مستانه زدند»
«قرعه فال به نام من دیوانه زدند»
یوسفِ فاطمه را ننگِ جهان زندان است
امشبی را شه دین …
.
هان که گوی فلک صدق به چوگان من است
ساحت کون و مکان عرصه میدان من است
دیدۀ فتح ابد عاشق جولان من است
هر چه در عالم امر است به فرمان من است
پیش ما آتش نمرود گلِ بستان است
امشبی را شه دین …
.
«هان و هان ناقۀ حقیم» مجوئید حیَل
«تا نبرد سرتان را سرِ شمشیرِ اجل»
«پیش جان و دل ما آب و گلی را چه محل؟»
«کار حق کن فیکون است نه موقوف علل»
بی فروغ رخ او ، جان و جهان بی جان است
امشبی را شه دین …
.
ظهر فردا عملِ مذهب رندان بکنم
«قطع این مرحله با مرغ سلیمان» بکنم
حمله بر شعبده از دولت قرآن بکنم
«آنچه استاد ازل گفت بکن»، آن بکنم
عاقبت خانه ظلم است که آن ویران است
امشبی را شه دین …
.
«نقدها را بود آیا که عیاری گیرند
تا همه صومعه داران پی کاری گیرند»
و به تاریکی شب ره به کناری گیرند
صادقان زآینۀ صدق، غباری گیرند
صحنۀ مشهد ما صحن نگارستان است
امشبی را شه دین …
.
گفت عباس که: من از سر جان برخیزم
از «سر جان و جهان دست فشان برخیزم»
«از سر خواجگی کون و مکان برخیزم»
من «ببویت ز لحد رقص کنان برخیزم»
این چه روح است و کرامت که در این یاران است
امشبی را شه دین …
.
در شب قتل، نگفت از سر و سامان، زینب
«داشت اندیشه فردای یتیمان، زینب»
گفتی از یادِ پریشانی طفلان، زینب
داشت آن شب همه گیسوی پریشان، زینب»
این چه خوابی است که در خوابگه شیران است؟
امشبی را شه دین …
.
ظهر فردا، قد رعنای حسین است کمان
باز جوید شه بی یار ز عباس نشان
ز علمدارِ خود آن خسرو شمشاد قدان
«که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان»
قرص خورشید هم از خجلت او پنهان است
امشبی را شه دین …
.
علی اکبر به اجازت ز پدر خواهشمند:
صبر از این بیش ندارم، چکنم تا کی و چند؟
جان به رقص آمده از آتش غیرت چو سپند
بوسه ای بر لب خشکم بزن ای چشمه قند
دستی اندر خم زلفی که چنین پیچان است
امشبی را شه دین …
.
«او سلیمان زمان است که خاتم با اوست»
«سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست»
نفس «همت پاکان دو عالم با اوست»
زخم شمشیر و سنان چیست؟ «که مرهم با اوست»
پس چه رازی است که خنجر به گلو بُران است؟
امشبی را شه دین …
.
شام فردا که رسد، زینبِ گریان و دوان
در هیاهوی رذیلانۀ آن اهرمنان
پرسد از پیکر صدچاک شه تشنه زبان
«که شهیدان که اند اینهمه خونین کفنان؟»
جگر رود فرات از تف او سوزان است
امشبی را شه دین …
.
او که دربانی میخانه فراوان کرده است
نوش پیمانۀ خون بر سر پیمان کرده است
اشک را پیرهنِ یوسفِ دوران کرده است
چنگ بر گونه زده موی پریشان کرده است
در دل حادثه مجموعِ پریشانان است
امشبی را شه دین …
.
یارب این شام سیه را به جلالی دریاب
بال و پر سوخته را با پر و بالی دریاب
«تشنۀ بادیه را هم به زلالی دریاب»
جشن دامادی جان را به جمالی دریاب
که عروسِ شرف از شوق حنابندان است
امشبی را شه دین …
.
(1) احتمالاً سه مصرع معروف ، از مرحوم بهجت میباشد.
در این خصوص سایتهای زیر را هم مشاهده بفرمایید:
.
#شب_عاشورا_محمود_بهجت #احمد_جلالی
#امشبی_را_شه_دین_در_حرمش_مهمان_است
#محمود_بهجت
#فارسی
?: @nohe_torki
سلام
شاعر این شعر دکتر احمد جلالی (سفیر ایران در یونسکو) است که بارها از 1385 تا کنون در نشریات مختلف چاپ شده ، کتاب اشعار مرحوم بهجت در 1390 چاپ شده و آن نوحه مکن ای صبح طلوع که در ان امده کلا چیز دیگری است و اصلا ربطی به ترکیب بند دکتر جلالی ندارد . لطفا به ان کتاب مراجعه کنید
خواهشمندم تصحیح بفرمائید چون این کار نه برای شما خوب است نه برای مرحوم آقای بهجت
لطفا مثلا در سایت الف و روزنامه اطلاعات و جاهای دیگر جستجو کنید و مقدمه شعر را هم بخوانید
.
لینک سایت الف و روزنامه اطلاعات و شهر کتاب و کتابخانه مجلس را ذیلا ملاحظه بفرمائید
https://www.alef.ir/news/3960709048.html
http://www.ettelaat.com/etiran/?p=392976
http://www.bookcity.org/detail/14582
سایت مشرق پارسال این اشتباه را تصحیح کرد. لینک زیر
https://www.mashreghnews.ir/news/991302/
با احترام
اینهم لینک یوتیوب
https://www.youtube.com/watch?v=zrnip-DGk5U
To
سلام
عزاداریتان قبول باشد
در سایت محترم شما، ترکیب بند شب عاشورا بنام : مکن ای صبح طلوع – با مطلع
وصل است و تبِ دلبری جانان است
ساغر وصل لبالب به لب مستان است
سروده دکتر احمد جلالی (سفیر ایران در یونسکو) اشتباها به مرحوم کربلائی بهجت نسبت داده شده . این شعر را دکتر احمد جلالی در سال 1385 سروده و همان سالها چند بار در روزنامه اطلاعات در یک صفحه اختصاصی بزرگ با طرح عاشورائی و سایتهای دیگر منتشر شده همراه با مقدمه توضیحات و مقاله خوب ایشان.
سایت مشرق این اشتباه را تصحیح کرده است به لینک زیر نگاه کنید لطفا
.
https://www.mashreghnews.ir/news/991302/
لینک سایت الف و روزنامه اطلاعات و شهر کتاب و کتابخانه مجلس را ذیلا ملاحظه بفرمائید
https://www.alef.ir/news/3960709048.html
http://www.ettelaat.com/etiran/?p=392976
http://www.bookcity.org/detail/14582
اتفاقا، در سایتها و یوتیوب ، شعر دکتر جلالی با صدای خودش هم موجود است .لطفا اشتباه خود را تصحیح بفرمائید یا کنید
با احترام
با سلام و درود سرور گرامی
ممنون از حسن توجه و عنایت شما بزرگوار
در سایتهای زیر هم نام شاعر « مرحوم بهجت» عنوان شده است:
https://fa.wikishia.net/view/%D9%85%DA%A9%D9%86_%D8%A7%DB%8C_%D8%B5%D8%A8%D8%AD_%D8%B7%D9%84%D9%88%D8%B9
https://aghigh.ir/fa/news/108232/%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1-%D8%AF%D9%88%D8%AF%D9%85%D9%87-%D9%85%D8%B4%D9%87%D9%88%D8%B1-%D9%85%DA%A9%D9%86-%D8%A7%DB%8C-%D8%B5%D8%A8%D8%AD-%D8%B7%D9%84%D9%88%D8%B9-%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D8%AA-
و این احتمال هست ، که شاید سه مصرع اول ( بنا به فرموده استاد جلالی ) که سالیان قدیم در بحر خوانی دستجات استفاده میشد ، از مرحوم بهجت بوده و ادامه شعر را استاد جلالی سروده باشند.
بازهم از حسن توجه تان سپاسگزارم