زبدةالاشعار

شد نوبت و رزم بو فضایل #اکبریه_حسین_اسرافیلی

حضرت علی اکبر (ع)
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki
.
حسین اسرافیلی
.
شد نوبت و رزم بو فضایل
آن ماه لقا علی شمایل
.
آمد به ادب حضور خورشید
تا کسب کند شکوه توحید
.
تیغش به کمر سپر به پشتش
بشکوه، علم ، میان مشتش
.
لب، تشنه و مشک، روی دوشش
پیغام پذیر، هر دو گوشش
.
اِستاد به خیمۀ ولایت
تا او مگرش کند عنایت
.
اذنی به صف نبرد گیرد
از چهره تیغ، گرد گیرد
.
در خیمه امام با برادر
اِستاده ولی ، غمی برابر
.
خورشید و قمر، چو شد مقابل
اِستاد چو بنده، بو فضایل
.
یعنی که ازاو جز این نشاید
در محضرحق ، سکوت باید
.
آنجا که دو دل ، جدا ز هم نیست
بین دو نگه، اشاره کافی است
.
کردند سکوت هر دو امّا
چشم و لب شان ، پر از سخن بود
.
آو، جز سخن خدا، نفرم.د
این، بار ارادتش بیفزود
.
او، کرد نگاه آتش افروز
این، گشت تمام شعله و سوز
.
او، راز خود آشکار می کرد
با تیر نگه، شکار می کرد
.
این، گشته شکار جلوۀ دوست
یعنی که نگاه دوست نیکوست
.
او، کرد سکوت ، اگر سخن هاست
این، در نگهش که ، عشق تنهاست
.
او، ساقی و این خمار ساقی
تا میکده در کنار ساقی
.
او| جام ولایش از بلاها
این، چشم و دلش پر از تمنّا
.
او، میکند از نگاه پرهیز
ای، تشنه، که ، باز هم عطش ریز
.
او، مانده که این خمار سرمست
چون گیرد جام عشق بی دست؟
.
این، در نگهش که ، دست اگر نیست
ازغیرت من دو چشم باقیست
.
این، باده به جز بلا نجوید
هیهات که ترک عشق گوید!
.
او مست می سبوی باقی
این، دیده به چشم مست ساقی
.
او، جلوۀ حضرت خدائی
این، آینۀ خدا نمائی
.
او، قبله نمای اهل قرآن
این، جلوه پذیر مهر ایمان
.
او غرق نیاز و راز در خویش
این، سیر و سلوک عشق در پیش
.
او، آینه دار باغ حیرت
این، یکه سوار دشت غیرت
.
او پارۀ قلب و جان زهرا س
این، خادم آستان زهرا س
.
او، برسر عهد خود علی وار
این، عرصۀ عشق را علمدار
.
کردند سکوت هردو با هم
اسباب عروج شان فراهم
.
در حیرت عشق ، اشجع الناس
ناگاه شکفت بغض عباس
.
چون ابر بهار، گریه سر داد
از گریه آسمان خبر داد
.
در دیده نشست ابر پربار
چون برسر کوهسار، رگبار
.
هر چندکه تشنه بود و بی آب
از دیده روانه کرد سیلاب
.
تا آنکه امام عشق برخاست
وآن قدّ خمیده ، باز، شد راست
.
کردش نگهی که، ای پناهم
ای در دل فتنه، تکیه گاهم
.
بی دست تو این علم مماند
بی چشم تو این حرم مماند
.
تو دست منی و دست حیدر
بی دست مبادت این برادر
.
دور از تو من آشیان نخواهم
بی روی تو، من جهان نخواهم
.
ای من به فدای قامت تو
بر غیرت و استقامت تو
.
بعد از تو جهان خراب بادا
دریای دلش ، سراب بادا
.
عباس، که دید این عطایش
چون سایه فتاد زیر پایش
.
تا سایه قرین نور گردید
خود نورشد و ظهور گردید
.
در جلوۀ عشق، تا فنا یافت
چون مهر وجود او، بقا یافت
.
.
#اکبریه_شهادت
#شد_نوبت_و_رزم_بو_فضایل
#فارسی
.
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی

Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

More results...

Generic filters

Filter by Custom Post Type

نتایج بیشتر ...