زبدةالاشعار

چنین ز بعض کتب شد روایتی تحقیق #حسینیه_صامت_بروجردی

وفات حضرت یوسف (ع)
گریز به شهادت امام حسین (ع)
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki
.
مرحوم صامت بروجردی
.
چنین ز بعض کتب شد روایتی تحقیق
که کرد عارضه رو به یوسف صدیق
.
ضعیف گشت و نحیف از قضای ربانی
هلال سان رخ چون به در ماه کنعانی
.
بسر رسید ز دیوان عمر او مدت
نمود روز به روز آن مرض بوی شدت
.
ز مصر بهر تفرج بوی شدند دلیل
که تا مکان کند اندر میان لجه نیل
.
ز گردن و بدنش بند درد پاره نشد
به هیچ ره مرض آن جناب چاره نشد
.
فزود سیر و تماشا بر کن تن خللش
فرا رسید در آخر به حکم حق اجلش
.
ز تند باد فنا شد بساط عمرش طی
اجل نمود به نامش پیاله را پر می
.
خبر برای زلیخا رسید با سرعت
که ای بزرگ خواتین حجلۀ عصمت
.
مرض به یوسف گل پیرهن شدید شده
دگر ز زندگی دهر ناامید شده
.
بیا و صحبت دیرینه را رعایت کن
مریض بستری مرگ را عیادت کن
.
جهان به چشم زلیخا سیه چو نیل آمد
به نزد یوسف خود چون برود نیل آمد
.
بخواب دید انیس دل مکدر خویش
به زیر جامه نهفتست روی انور خویش
.
نقاب یوسف از آن روز همچو ماه کشید
نظر به صورت ماهش نمود و آه کشید
.
ز غصّه طایر روحش ز ملک تن پر زد
ز پا فتد و به ماتم دو دست بر سر زد
.
ز دود آه سیه چهره مه و خور کرد
ز خون دل صدف دیده را پر از در کرد
.
ز سر دو چشم زلیخا ره فرار گرفت
به چشم یوسف مصر وفا قرار گرفت
.
در این مقدمه سرّی بود مشو غمناک
نهفته است گر از جاهلان کم ادراک
.
ز عشق باخبری گوش گر دهد سویم
به گفته یابد و داند که من چه می گویم
.
فغان ز یوسف گلگون قبای آل عبا
شهید کرببلا نور دیدۀ زهرا
.
به دشت ماریه زینب حمیده خواهر او
رسید چون که در آن قتلگاه بر سر او
.
به خاک دشت بلا دید ساخته مسکن
به روی سینۀ آن شاه شمر ذی الجوشن
.
برای کشتن آن بی معین تشنه جگر
گرفته آن سگ بی آبرو بکف خنجر
.
به گریه گفت که ای روسیاه کم فرصت
مکش حسین مرا لحظه ای بده مهلت
.
که تا به خواهش دل سیر بنگرم رویش
گل وداع بچینم ز روی نیکویش
.
جدا چه می کنی ای شمر از بدن سر او
گذار تا که ببندم دو دیدۀ تر او
.
گذار تا که زنم بوسه بر لب و دهنش
ز اشک چشم نهم مرهمی به زخم تنش
.
گذار کز تن او رفع آفتاب کنم
علاج تشنگی از کام آن جناب کنم
.
گذار بار دگر تا به خیمه گه برمش
که جمله چشم براهند و مضطرب حرمش
.
بده بوی تو دمی مهلت ای ستم بنیاد
که مانده در ره او چشم سیّد سجّاد
.
ببین چه با لب او سوزش عطش کرده
ز سوز تشنه لبی زیر تیغ غش کرده
.
گذار تا دگر از ضعف در خروش آید
ز هوش رفته حسینم دمی به هوش آید
.
نکرد رحم به قلب مکدّر زینب
به کعب نیزه زد از قهر بر سر زینب
.
دل شکستۀ او را ز قهر پر خون کرد
به طعنه گفت که ای دختر علی برگرد
.
برو که روی حسین را دگر نخواهی دید
گلی ز روی حسینت دگر نخواهی چید
.
به جان زینب از این گفتگو شرر افکند
صدای زینب دلخون به ناله گشت بلند
.
رسید نالۀ زینب بگوش شاه شهید
بهوش آمد و خواهر بسوی خویش کشید
.
بگریه گفت که خواهر دلم گزند مکن
صدای خود برِ اعدای من بلند مکن
.
به سست اینقدر از دیده اشکبار مشو
بگیر دست یتیمان من به خیمه برو
.
که تا به کشتن من آه و ناله سرنکنی
به تیغ شمر و به حلقوم من نظر نکنی
.
دل تو تاب ندارد که سوی شمر شریر
کنی نظر که کشد بر گلوی من شمشیر
.
برو چو «صامت» افسرده شور و غوغا کن
عزای بی کسیم را بدهر برپا کن
.
.
.

#حسینیه_صامت_بروجردی
#حسینیه_شهادت
#چنین_ز_بعض_کتب_شد_روایتی_تحقیق
#فارسی
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی

Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

More results...

Generic filters

Filter by Custom Post Type

نتایج بیشتر ...