بهاریه
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki
.
حکیم ملا محمد فضولی
.
کشید شاهد گل را صبا ز چهره نقاب
نقاب روی زمین گشت سبزه ی سیراب
.
مخدرات سراپرده ی بطون غصون
زدند آتش نهضت به پرده های حجاب
.
ز خار، گل نکشد منت از پی تمکین
کنون که یافت قبول نظاره ی احباب
.
بس است خیمه ی گل را همین که از هر سو
کمند مد شعاع بصر شده است طناب
.
سؤال حال بنفشه ز باغبان کردم
به قد خم شده پیر شکسته داد جواب
.
که: ساکنان درون سراچه ی دل خاک
فکنده اند به جذب برونیان قلاب
.
مگو که بی جهت افکنده است هر جانب
شکاف ها به دل دشت دشنه ی سیلاب
.
صلای روی زمین می دهد به اهل زمان
زمان – زمان اثر افتتاح این ابواب
.
درید بر بدن سبزه سیل، جامه ی برف
ربود صوت عنادل زچشم نرگس خواب
.
پی تولد اطهار ، گونه – گونه گرفت
عروق نامیه رنگ مجاری اصلاب
.
پی تعلم اطفال ، قمری و بلبل
گشود دور ز اوراق گل هزار کتاب
.
مگو که هست ز لطف بهار و جنبش باد
فتاده سبزه ی تر بر زمین، بر آب حباب
.
نشان سیلی سیلی است بر زمین که شده است
کبود روی زمین پر ز آبله کف آب
.
لطافتی است هوا را که هر کجا گذرد
رطوبتش گل و نیلوفر آورد ز سراب
.
نمود قطره ی شبنم به برگ نرگس تر
چنان که بر لب بیمار رشحه ی جلاب
.
طراوتی است زمین را اگر چه خیزد گرد
به ذره هاش توان گفت قطره های گلاب
.
رطوبتی ز هوا شب مگر گرفت که روز
بر آفتاب فکنده است رخت خویش سحاب
.
به مفلسان چمن تا دهد به رسم زکات
پر است دامن گل از قراضه ی زر ناب
.
زر ذخیره ی گلبن به شرط استنما
مگرکه یافته است از مدار حول نصاب
.
گرفت صحن چمن رونق از نسیم بهار
چنان که مملکت از سرور بلند جناب
.
زهی خجسته خصالی که بر تعیّن او
نیافته است تسلط، تصرف القاب
.
ز بام عرش که باران فیض راست غدیر
مسلط است به گلزار علم او میزاب
.
ز چتر علم که بر عالم است سایه فکن
مشیّد است به اوتاد حلم او اطناب
مه سپهر فضیلت، فضیل دریا دل
که روشن است به اودیده ی اولوالالباب
.
مهی است دیده تمامی در ابتدای طلوع
گل شکفته در آغاز نو بهار شباب
.
زهی وجود تو، آئینه دار فیض ازل
خلاف رای تو، مستوجب عذاب و عقاب
.
شده عقاب ستم دیر دور را خفاش
به دور عدل تو ای آفتاب عالمتاب !
.
پناه عدل تو شد حامی عراق عرب
که از تطاول دست ستم نگشت خراب
.
تویی که رایض اقبال کرده در هر کار
عنا ن عزم تو را منعطف به صوب صواب
.
تویی که لطف ازل قامت قبول تو را
نکرده است مزین مگر به ثوب ثواب
.
تصرف تو در احکام کارخانه ی دهر
فزونتر از اثر عامل است در اعراب
.
نشان قبه ی عرش است هر کجا که شود
قد تو تیر کمانخانه ی خم محراب
.
اگر چه شهد صفت در مذاق لطف تو هست
منافع متضمن، برون ز حصر و حساب
.
حرارت غضبت نیز نیست بی نفعی
سرور سینه ی بی سوز دل دهد چو شراب
.
شها! «فضولی» زارم که گردش گردون
فکنده است به سر رشته ی امیدم تاب
.
هوای وصل توام پیر کرد بس که ربود
سمند عمر ز دستم، عنان به رسم شتاب
.
امید هست که حالا در این نشیمن غم
کند لقای تو سلب کدورتم ایجاب
.
امید هست که تا هست نوبهار و خزان
دراین سراچه ی حیرت مهیمن وهاب
.
عموم فیض رساند تورا و در هر دم
دری به روی رضایت گشاید از هر باب
.
.
#بهاریه #فضولی
#کشید_شاهد_گل_را_صبا_ز_چهره_نقاب
#فارسی
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki
نظر دهید