پشت سر اشک حسرت خواهر #اکبریه_محمدجواد_الهی_پور

حالات حضرت علی اکبر (ع)
..
..
..
..
محمدجواد الهی پور
..
..
..
..
پشت سر اشک حسرت خواهر
پیش رو صف کشیده صد لشکر
حاصل رنج عمر یک مادر
پدری دست بر کمر… مضطر
که جوانش زده به قلب خطر
..
..
..
..
طعنه بر ماه میزند رویش
طاق هفت آسمان، دو ابرویش
باد را مینواخت گیسویش
قدرت مرتضی به بازویش
روی ماهش شبیه پیغمبر
..
..
..
..
یک تنه لشکر حسین است این
جان در پیکر حسین است این
رمق آخر حسین است این
علی اکبر حسین است این
جان مولاست نه ز جان برتر
..
..
..
..
رجزی خواند و باز طوفان شد
تیغ برداشت، دشت حیران شد
هرکسی که شنید، پنهان شد
هرکه پنهان نشد، پشیمان شد
در صف جنگ شد به پا محشر
..
..
..
..
هیبت او شکوه دریا داشت
رقص شمشیر او تماشا داشت
دشمنش را به جا زدن واداشت
با وقار و صلابتش جا داشت
که بگویند آمده حیدر
..
..
..
..
هرکه را دیده او درو کردست
در صف جنگ بی هماوردست
چهره اش از عطش ولی زردست
پس کمانها گرفته شد بر دست
میشود حدس زد چه شد دیگر
..
..
..
..
همه گفتند کار کار علیست
این جوان نیز یادگار علیست
بزنیدش که از تبار علیست
نیزه هاشان در انتظار علیست
تیغها کامشان شد از خون تر
..
..
..
..
چهره اش غرق خون چه زیبا شد
بر تنش بزم زخم برپا شد
در لهوف آمد ” ارباً‌اربا شد”
رفتنش داغ قلب بابا شد
پدر آمد… نه روی پا… با سر
..
..
..
..
باز پر میزند پرستویی
نیزه ها بوسه زد به پهلویی
باز خون میچکد ز بازویی
بوی یاس است، به عجب بویی!
پای تو زنده شد غم مادر
..
..
..
..
میروی… لااقل شتاب نکن
پدر پیر را جواب نکن
اینقدر آب… آب… آب نکن
خواهرم روی من حساب نکن
بردنش نیست کار من دیگر
..
..
..
..
بیت بعدی سرش جدا شده بود
راهی عرش نیزه ها شده بود
غرق خون وه چه دلربا شده بود
مثل پیغمبر خدا شده بود
جان فدای تو یا علی اکبر
..
..
..
..
#اکبریه #محمدجواد_الهی_پور #اکبریه_شهادت #فارسی #زبدةالاشعار