زبدةالاشعار

دوشینه از فلق چو شفق گشت آشکار #حیدریه_حقیر_خویی

در ولادت حضرت علی علیه السلام
..
..
..
..
مرحوم حقیر خویی
..
..
..
..
دوشینه از فلق چو شفق گشت آشکار
زد آفتاب خیمه بدامان کوهسار
..
ذرّات شمس شعشعۀ مهر خاوری
پرتو فکند صبح بظلمت طلایه دار
..
در پردۀ سحاب نهان گشت قرص ماه
بی پرده قرص مهر برافروخت چون عذار
..
در گوشۀ سپهر ثوابت گرفت جای
سیّاره گان ز بیم گریزان بهرکنار
..
هرسوگرفته راه هزیمت ستارگان
بنمود مهر چهر چو زین قصر زرنگار
..
خیل نجوم یکسره از ورطۀ هلاک
دست حیات خویش کشیدند برحصار
..
زد شهریار مهر کوس سکندری
مغلوب بی مقابله شد جیش زنگبار
..
روی زمین ز تیرگی کفر پاک شد
بگرفت حق به مرکز اصلی خود قرار
..
دیگر جهان پیر جوانی ز سر گرفت
گلزار دین شکفت چمن گشت لاله زار
..
نوروز شد که گشت نو آیین احمدی
فصل خزان گذشت و رسید اول بهار
..
باد نسیم گشت وزان ابر بهمنی
دست سخا گشود بدامان مرغزار
..
فرّاش ابرو باد ز فرش زمردّین
گسترد درجمن چمن آراست چون نگار
..
ساغربکف شقایق سرمست ضیمران
نرگس بخواب ناز ز سرگرمی خمار
..
گل درپیاله بادۀ گلرنگ ریخته
از باده چون پیاله لب غنچه آبدار
..
سوسن زبان به «نادِ علیّاً سَیَنجَلی»
چون نسترن گشوده بهر سوی جویبار
..
هریک زبان بمدح و ثنای علی گشود
بلبل بپای گلبن و قمری به شاخسار
..
آن سروریکه باعث ایجاد عالم است
کز هستیش زمین و زمان گشته برقرار
..
آن قائل «سلونی» مصداق «لو کشف»
نفس رسول قاسم جنّت قسیم نار
..
مدح علی و آل علی در کلام حق
بیرون زحد و حصر فزونست از شمار
..
نازل به شان او شده «یاسین و هل اتی»
مضمون انّما چو دلیلی است آشکار
..
تبلیغ حکم آیۀ «یا ایُّها الرَّسول»
درشان مرتضاست نه در شان یار غار
..
سرچشمۀ علوم ازل جامع اصول
بر کارخانۀ ازلی صاحب اختیار
..
بینای هر حقایق و دانای من عرف
دریای جود و بحر شرف معدن وقار
..
یعنی علی وصیّ پیمبر ولیّ کل
قائم مقام احمد و سالار هشت و چار
..
ازدست تیغ او عَلَم شرع سربلند
وز زور بازویش شده اسلام پایدار
..
شد کفر پایمال و لگدکوب دین قوی
از بیم ذوالفقار جهانسوز و شعله بار
..
سیماب وار لرزه فتد بر تن عدو
در روز رزم دست برد چون به ذوالفقار
..
از کثرت هراس دل دشمنان دو نیم
وز خوف بی قیاس تن مشرکین فگار
..
روزیکه ذوالفقار کشد شیر ذوالجلال
آرد زچان خصم به تیغ دو سر دمار
..
برچرخ چارمین رسد الغوث اززمین
بر نُه فلک بلند شود بانگ الحذار
..
حیران شود ملائکه افتد دراضطراب
زان ضرب و شست و زآن قدراقتدار
..
گوید دمادم ازپی تعظیم دمبدم
درمدح آن خدیو هنرمند تاجدار
..
تیغی چو ذوالفقار جوانمرد چون علی
نشنیده و ندیده دگرچشم روزگار
..
گنجد چگونه منقبت شاه لافتا
در دفتر و رساله بدین وجه اختصار
..
از فوق عرش کلمه روحی له الفداء
گفته است جبرئیل هزاران هزار بار
..
از چاکری درگه سلطان اولیاء
بر یکدگرملائکه دارند افتخار
..
مدح علی کجا و «حقیرا» تو از کجا
از ادّعای خویش بلی دارم اعتذار
..
مدّاحیش نه حد سزایم بود ولی
خواهم شمار گردم از این سلک و این قطار
..
شاید بدین سخن فکند سایه بر سرم
لاخوف از لبش شنوم حین احتضار

#حیدریه #حقیر_خویی #حیدریه_میلادیه #فارسی #زبدةالاشعار

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search
Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search
Generic filters

Filter by Custom Post Type

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی