#مصائب_راه_شام 4
.
✍️ زبدة الاشعار ✍️
.
?: @nohe_torki
.
4️⃣ اهلبیت در عسقلان
.
یعقوب عسقلانی از امرای شام بود و در کربلا در جنگ با امام حسین علیه السلام شرکت داشت او دستور داد تا مردم عسقلان جشن بگیرند و شهر را بیارایند و به همدیگر تبریک بگویند و با این وضع سرها و اسیران آل محمد صلی الله علیه و آله را وارد عسقلان کنند.
.
مردم در حالی که شادی می کردند اهلبیت علیه السلام را وارد شهر کردند.
زریر خزاعی جوان بازرگان غریبی بود می گوید: من در بازار عسقلان بودم دیدم مردم شادی می کنندو به همدیگر تبریک می گویند و پرسیدم چه خبر است: گفتند جمعی از مخالفان یزید که در عراق پرچم مخالفت برافراشته بودند کشته و مغلوب شده اند و بانوان و کودکان آنها و سرهای مقتولین را امروز وارد شهر می کنند.
زریر پرسید: رهبر مخالفین چه کسی بود و پدرش کیست؟ گفتند: حسین فرزند علی بن ابیطالب علیه السلام بود که مادرش فاطمه زهرا سلام الله علیها دختر پیامبر صلی الله علیه و آله است. وقتی که زریر این سخن را شنید بسیار ناراحت شد و به طرف هودجها رفت ناگاه چشمش به امام سجاد علیه السلام افتاد گریه کرد حضرت فرمود: ای جوان تو کیستی؟
او گفت: مرد غریبی هستم.
امام فرمود: همه مردم خندانند پس چرا تو گریه می کنی؟
زریر گفت: من شما را می شناسم کاش به این شهر نیمده بودم و این منظره را نمی دیدم.
حضرت فرمود: ای جوانمرد ازتو بوی آشنا می شنوم خداوند به تو خیر دهد برو به حامل سر مقدس حسین علیه السلام بگو جلوتر برود تا مردم به آن بنگرند و بانوان در معرض تماشا قرار نگیرند.
زریر رفت و پنجاه دینار به حامل سر مقدس داد و او با اسبش به پیش رفت و مردم از اطراف شترها دور شدند.
زریر به خدمت امام سجاد علیه السلام آمد و گفت: ای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله اگر خدمتی دیگر بفرمائی انجام می دهم.
امام سجاد علیه السلام فرمود: اگر جامه ای داری برای زنان بیاور زریر فوری رفت و جامه ای بسیار آورد و به امام داد و بانوان از آن جامه ها برای پوشش خود استفاده کردند.
نوشته اند: شمر متوجه شد و دستور داد زریر را آنقدر زدند. که بیهوش به زمین افتاد و نیمه شب به هوش آمد و در حالی که بدنش پر از زخم شده بود خود را پنهان کرد.(1)
.
(1) وقایع الایام خیابانی -تتمه محرم ص 302-معالی السبطین ج 2ص128
.
ادامه ⬇️⬇️
.
#راه_شام
#متن_روضه
#سوگنامۀاشتهاردی
.
✍️#زبدةالاشعار✍️
.
?: @nohe_torki
نظر دهید