خروج از مکه
.
✍️ زبدة الاشعار ✍️
?: @nohe_torki
.
وحید قاسمی
.
آقا چه شد كه حج شما نیمه كاره ماند
شب های شهر مكه چرا بی ستاره ماند
.
بار سفر مبند، دلم شور می زند
گویا قیامت است، مَلك صور می زند
.
من خواب دیده ام، سرتان را به نی زدند
گرگان تشنه، زوزه كشان لب به مِی زدند
.
دیدم نسیم شانه به گیسوت می زند
مَرهم به زخم گوشه ی ابروت می زند
.
دیدم تو را به نیزه شه مِی گسارها
هو می كشند دور و برت نی سوارها
.
آقای من، شما كه مسیح عشیره ای
در كوفه متهم به گناهی كبیره ای
.
اینجا بمان كه حرمت كعبه تویی حسین
آقا مرو، كه عزت كعبه تویی حسین
.
دیدم كه حاجیان منا لنگ می زدند
شیطان پرست ها به خدا سنگ می زدند
.
حالا كه می روی سفری پر خطر حسین
پس لااقل سه ساله ی خود را مبر حسین
.
پاشیدم آب پشت سر محمل رباب
با ظرف اشك دیده ی خونین جگر حسین
.
فكری به حالِ روز مبادای ایل كن
چندین قواره چادر دیگر بخر حسین
.
این ساربان به درد مسیرت نمی خورد
یك ساربان اهل نظر را ببر حسین
.
او نقشه ها كشیده كه دور و بر شماست
چشمش مدام خیره به انگشترِ شماست
.
با بردنش نمك به جگر می خورد حسین
شش ماهه ی تو زود نظر می خورد حسین
.
با اینكه مست ذكر خوش یارب توأم
اما هنوز مضطرب زینب توأم
.
یعقوب چشم آینه ها پیر می شود
این شهر بی حضور تو دلگیر می شود
.
دارد ز دیده قافله ات دور می شود
كم كم بساط روضه ی ما جور می شود
.
#خروج_مکه
#آقا_چه_شد_كه_حج_شما_نیمه_كاره_ماند
#وحید_قاسمی
#فارسی
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
?: @nohe_torki
نظر دهید