در مدح و مصیبت موسی بن جعفر علیه السلام
.
✍️زبدة الاشعار✍️
?: @nohe_torki
.
مرحوم میرزا یحیی مدرس اصفهانی
.
خیزید و دوای دل مجروح بیارید
در قالب بی روح خرد روح بیارید
درکشتی طوفان بلا نوح بیارید
چون راه نجاتم شده مفتوح بیارید
هنگام صبوح از خم سبّوح بیارید
شایق بصباحم بصبوحی من قلّاش
.
.
در طور دل ای چهر منیرت کف موسی
یک جلوه کن و شعله صد طور هویدا
زلف تو چه فرعون و چه موسی به تجلی
کاورده پدیدار ز اژدر ید بیضا
زین مصر ملاحت که تو او را شده دارا
دعوی اَناالله چه فرعون بکن فاش
.
.
افروخته با چهرۀ او آذر نمرود
زلف تو زند چنگ چه نمرود بمعبود
آن خط چه خلیل آتش رخ جنت موعود
بشکستن بازار بتان بود چه مقصود
بستی و شکستی همه زین طلعت مسعود
مقصود توئی خواه صمد خواه صنم باش
.
.
ترسم که ز زنّار و چلیپای تو ترسا
در کعبه کنم جای چه ترسا بکلیسا
کردی پی قتلم بکشیشان چه مواسا
جان را برسان زود بیاسا و بیاسا
ای چهر توخورشید و لب لعل تو عیسی
از عیسیم آن فیض که خورشید بخفاش
.
.
شد بر سر خورشید بلال حبشی تاج
یا چهر محمد بود اندر شب معراج
یک روز عیان ساخته در دو شب داج
در آن دو شب داج تیرت دلم آماج
ای طلعت خلد آیت تو کعبه حجاج
زان ابروی چون قبله و خال حجر آساش
.
.
من موسی و گردیده مرا خضر ملازم
از بندگی سبط نبی موسی کاظم
مصباح هدی شمس ضحی ذخر اعاظم
از دوحه زهرا شرف دوده هاشم
نقشی که مزین شد از او خاتم خاتم
مرآت خدا بنگر و بیدار علی باش
.
.
منهاج مناهج شد و معراج معارج
ترتیب مقدم شد و انتاج نتایج
هم قاضی حاجت شد و هم باب حوایج
مشکوة هدایت شد و مرقات مدارج
حلال مشاکل شد و مصباح مناهج
لاشیء برش هستی و ایجاد برش لاش
.
.
بر موسی اگر جلوه گر آن نور شده از طور
خرّ صعقاً داشت الی الحشر از آن نور
و الطور کتابیست که از او شده مسطور
و النجم خطاییست کز او آمده منظور
انوار جلالت ز نبی یافته موفور
در طور هویت بخدا داشته کنکاش
.
.
ای عنصر فرخنده زیبای منیفت
زان بیش که ادارک کند عقل لطیفت
مخلوق تو را ضیف و شد آفاق مضیفت
در خوان عطاماه و خور آمد دو رغیفت
اعلی شرفک عقل سوی ذات شریفت
پی میبرد ار پی ببرد نقش بنقاش
.
.
در معرفت ذات تو ای گوهر نایاب
در بحر فنا کشتی عقل است بگرداب
موج است نمی از یم و خس تابع سیلاب
هرگز نتوان دید که مستسقی و سیراب
در مطبخ انعام توخورشید جهانتاب
بیقدرتر و خوارتر از دانه خشخاش
.
.
فریاد ز جور فلک و کینه دوران
زنجیر ستم زهر جفا گوشه زندان
ضعف بدن و جسم نحیف و دل نالان
هتاکی و بی باکی عباسی نادان
واموده نمودن برطب زهر فراوان
همچون جگرت پاره شد ارکان جهان کاش
.
.
در گوشه زندان بخدا داشت مناجات
کی ناجی هر هالک وای قاضی حاجات
ای حل کن هر مشکل و کافی مهمات
بر نیک و بد و زشت و نکو از تو مکافات
زندانی هارون و گرفتار به آفاق
که مطرح اطفالم و گه سخره اوباش
.
.
موسی شده افسرده ودلخسته و دلگیر
از صدمه زندان بلا و غل و زنجیر
گر همدم من نیست بجز ناله شبگیر
یارب تو خلاصم کن از اظلام مطامیر
هارون جفا پیشه ز من دیده چه تقصیر
کازار دم از طعنه گهی گاه ز پرخاش
.
.
دورم ز عیال خود و هفتم بود این سال
زندانیم و بیخبر از حالت اطفال
نه باخبر از حال و نه آگاه ز احوال
ایکاش مرا مرگ دهد مرسم آجال
مرگ است مرا عین بقا غایت آمال
من شایق وصل ویم و نعمت عظماش
.
.
آن ناله و آن گریه که در شام و سحر کرد
از خاک شرر زا شد و در سنگ اثر کرد
اندر رطب آن زهر اثر چون بجگر کرد
بنیاد وجودش ز ستم زیر و زبر کرد
از ناله چه اقطاع جهان پر ز شرر کرد
زد بر دل «یحیی» شرر از آه شرر زاش
.
.
#کاظمیه_مدح
#کاظمیه_شهادت
#خیزید_و_دوای_دل_مجروح_بیارید
#مدرس_اصفهانی
#فارسی
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
?: @nohe_torki
نظر دهید