اندر شب فراق چه ها دیده دیده ام #حیدریه_خوندل_تبریزی

مدح حضرت علی (ع)
..
..
..
مرحوم خوندل تبریزی
..
..
..
اندر شب فراق چه ها دیده دیده ام
نه دیده دیده ای و نه از کس شنیده ام
..
دیگر صفا به کلبۀ من ره کند محال
خالیست آشیانه ز مرغ رمیده ام
..
ما را فشار حادثه از پا نیفکند
در کوره ی بلای زمان آبدیده ام
..
دیگر مرا چه وحشت طوفان بود که من
بس چشمه ها ز چشمۀ چشم آفریده ام
..
عمری به جستجوی نگاری به کوی عشق
نه راحتی کشیده و نه آرمیده ام
..
مجنون کوی عشقم و در دشت و کوهسار
دیوانه وار در پی لیلی دویده ام
..
تا پای دل به حلقۀ زنجیر او فتاد
هر رشته بود بهر علایق بریده ام
..
کوی وصال یار که خود مأمن رضاست
با جان و دل ز جمله ی عالم گزیده ام
..
در گوشه ای به فکر سرانجام کار خویش
چون مرغ خسته سر به گریبان کشیده ام
..
چوگان آن سوار و خم ابروی نگار
هر یک بود نشان ز قد خمیده ام
..
هر لاله ای که داغ به دل داشت در چمن
بوده است آیتی ز دل داغدیده ام
..
هرگز شب فراق نرنجد مرا ، اگر
باشد ز پی طلیعۀ صبح سپیده ام
..
آسان ز دست دامن این گل نمیدهم
من بار را به قیمت عمری خریده ام
..
هر چند هست بسترم از گل و لیک من
با دست خود ز شاخه گلی را نچیده ام
..
هرگز به آب و دانه فریبم نمی دهند
آن مرغ وحشیم که ز بامی پریده ام
..
از یُمن پاک تربیت پیر می فروش
من بر کمال عشق و محبت رسیده ام
..
بس خارها خلیده به پایم به راه عشق
نیشش ز دل برآمده در پا خلیده ام
..
دانم ره نجات ولای علیست بس
زان رو به زیر سایۀ لطفش خزیده ام
..
..
..
..
#حیدریه #خوندل_تبریزی #حیدریه_مدح #فارسی #غزل #زبدةالاشعار