زبدةالاشعار

ای جلال تو نماینده ی اجلال خدائی #رضویه_خوندل_تبریزی

در مدح امام رضا (ع)

.
.
مرحوم خوندل تبریزی
.
ای جلال تو نماینده ی اجلال خدائی
عزت خطه ی طوسی شرق کشور مائی
.
تو کریمی تو رحیمی تو عطوفی تو رئوفی
تو به تقدیر شکیبا تو به تدبیر رضائی
.
جای دارد که به فردوس زند طعنه حریمت
آن چنان در حرمت هست فزاینده صفائی
.
گرچه گویند خلایق که توئی ضامن آهو
بلکه تو ضامن هر بی کس و افتاده ز پائی
.
خوان احسان تو گسترده تر از سفره ی جنّت
ریزه خوار از کرم و فضل تو صد حاتم طائی
.
شهریاران همه شاد از تو به یک نیم نگاهی
سرفرازان همه خاضع به تمنای عطائی
.
فقر را جدّ تو چون فخر شمرده است از آنرو
تو امید فقرائی تو معین الضُّعفائی
.
توامامی تو امیدی تو امیری تو پناهی
تو شهنشاه جهانی نه غریب الغربائی
.
پوش زرّین مزار تو به خورشید بنازد
تو فروغی به مه و مهر، تو خود نور و ضیائی
.
آن دری را که در آن روز به جایش ننهادند
لطف و احسان تو نگذاشته نه شیخ بهائی
.
جان عالم به فدای کرم آل محمد
خود نخواهند که بینند ز ما جرم و خطائی
.
سر سودائی ما غیر شما را نگزیند
کز عنایت نظری کن به من بی سر و پائی
.
زائران کاش بدانند چه اندازه رئوفی
شاعران کاش بگویند به حد تو ثنائی
.
راه حق را زتو جویند همه اهل حقیقت
تو همه شمس شموسی که به حق راهگشائی
.
مشک شرمنده از آن عطر دلاویز مزارت
عطر جنّت ز شمیمت نبرد راه بجائی
.
با وجود تو به فردوس زند طعنه خراسان
نیست با طوس به گلزار ارم قدر و بهائی
.
پرتو قبر تو روشنگر دنیای جهالت
تو همان نیّر ظلمت تو همان نور هدائی
.
به کریمان ز تو همواره رسد فیض کرامات
که تو خود معدن جودی که تو خود کنز سنائی
.
تو عزیزی تو شریفی تو گل باغ رسولی
در کریمی تو نماینده ی الطاف خدائی
.
از در فیض تو محروم نشد اهل نیازی
تو سراپا همه لطفی تو همه مهر و وفائی
.
عرشیانند ز درگاه تو مایل به نصیبی
فرشیان قانع از احسان تو بر برگ و نوائی
.
ما نه تنها متنعّم ز سر سفره ی لطفت
به همه اهل جهان خوان تو داده است صلائی
.
چند بار آمدم ای شاه به بوسیدن قبرت
به امیدی که شب اول قبرم تو بیائی
.
من مسکین و تهی دست سراپا که نیازم
چه شود گر کنی ای شاه عنایت به گدائی
.
زهر در خوشه ی انگور تو مجبور به خوردن
خوردی افسوس محالست از این زهر رهائی
.
آخرین لحظه جواد تو در آمد به کنارت
بُرد با شهد وصال از دل تو زهر جدائی
.
تشنه جان داد ولی جدّ تو در گوشه ی غربت
جرعه ای آب ندادند بر او اهل جفائی
.
آب مهریه ی زهرا و حسین با لب عطشان
جان سپرد و ننمودند ز حق شرم و حیائی
.
مانده بودش نه عی اکبر و عباس و نه قاسم
زینب از خیمه برون تاخته با نوحه سُرائی
.
معجر اندر سر خود محکم و با وقر و تأنّی
قتلگاه آمد و فرمود به فریاد رسائی
.
غیرتت رفت کجا ننگ به تو ای پسر سعد
می شود کشته حسین من و خاموش چرائی
.
چشم از آن دوخته بر سفره ی احسان تو خوندل
استخوانی ز نوالت برسد تا به همائی
.
چون ندارم به کس امّید به جز آل محمّد
وای بر من نکنی گر تو به این درد دوائی
.
.
.
#رضویه #خوندل_تبریزی
#رضویه_مدح
#ای_جلال_تو_نماینده_اجلال_خدائی
#فارسی
#زبدةالاشعار
.

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی

Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

More results...

Generic filters

Filter by Custom Post Type

نتایج بیشتر ...