بنازم من وفایت را که یاد دخترت کردی #حضرت_رقیه_اقدم_اهری

زبانحال حضرت رقیه (س) در خرابه با سر بابا
.
.
امیر سفیدی اقدم اهری(عاذل)
.
.
” بنازم من وفایت را که یاد دخترت کردی
چراغان کلبه ما را به انوار سرت کردی”
.
شب و روزم یکی کردی و چون خورشید تابیدی
تو ای صرافِ صرافان نظر بر گوهرت کردی
.
سرت شد سهم من تا که بگویم دردِ دلهایم
نه چونکه عرش داور را مزار اصغرت کردی
.
همیشه عاشقم بودی، همیشه عاشقت بودم
زِ لبهایت که بوسیدم مرا عاشقترت کردی
.
تو که مهمان شدی بر منزلی بی سقف معلوم است
چقدر دلتنگ بودی و هوای مادرت کردی
.
عجب برنامه ای چیدی سرِ مهمانیت بر ما
به صندوقی گمانم با جوانت مشورت کردی
.
همه گلهای تو پژمرده اند ای باغبان اینجا
به رسمِ آب دادن شوقِ این نیلوفرت کردی
.
بمیرم من،شکسته این همه دندان به زیرِ چوب
چه ها دیدی؟ چه ها با آن لبانِ احمرت کردی؟
.
جدا گشتی زِ ما رفتی به کوفه باورم این بود
گرفتی منزل و فکری به حال همسرت کردی
.
خودم دیدم به ما اوجِ محبت را تو در کوفه
به زیر سنگها در نِی زِ چشمان ترت کردی
.
درآن ظلمت که جا ماندم ،بریدی روی نِی، بر من
دعا با آیه امن یجیب المضطرت کردی
.
تو قصد بردنم داری چرا پس اشک می ریزی؟
نگاهت را زِ چه بر دیدگان خواهرت کردی؟
.
#حضرت_رقیه #اقدم_اهری #حضرت_رقیه_شهادت #فارسی #زبدةالاشعار