ذکر_مصیبت_معصوم_نهم #کاظمیه
(#سوگنامۀاشتهاردی)
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki
.
بخش 4️⃣ سخن چینی محمدبن اسماعیل برادر زاده امام کاظم (ع)
.
گفتار و حرکات و شیوه های زندگی امام موسی بن جعفر (ع)، و حتّی سکوت آن حضرت یک نوع مبارزه با دستگاه هارون بود، و ه.ارون دنبال بهانه می گردید تا فرصتی به دست آید و آن حضرت را به شهادت برساند، یکی از افرادی که بهانه بدست هارون داد و او را در تصمیم خود جدی و شتابزده کرد، محمدبن اسماعیل بن امام صادق (ع) (برادر زاده امام کاظم (ع)) بود. (1)
.
علی بن جعفر (برادر امام کاظم) می گوید: برای انجام عمره ماه رجب در مکه بودم که محمدبن اسماعیل نزد من آمد و گفت: «عمو جان تصمیم دارم به بغداد مسافرت کنم، دوست دارم با عمویم موسی بن جعفر (ع) خداحافظی نمایم، دلم می خواهد تو نیز همراه من باشی»، من با او به حضور امام کاظم (ع) رفتیم، پارچه رنگ کرده ای به گردنش بسته بود و پائین آستانه در نشست و من خم شدم و سر آن حضرت را بوسیدم و عرض کردم: برادر زاده، محمدبن اسماعیل،می خواهد مسافرت برود، آمده تا با شما خداحافظی کند.
فرمود: بگو بیاید، من او را که در کناری ایستاده بود صدا زدم، نزدیک آمد و سر حضرت را بوسید و گفت: قربانت مرا سفارشی کن و به من پند و موعظه بفرما.
امام کاظم به محمدبن اسماعیل فرمود:
اُوصیِبکَ اَنْ تَتَّقِی اللهَ فِی دَمِی.
: «سفارشت می کنم که درباره خون من از خدا بترسی». (و باعث ریختن خون من نگردی).
محمد گفت: هر کس درباره تو بدی کند، به خودش می رسد، سپس برای بدخواه امام کاظم (ع) نفرین کرد.
بار دیگر محمد، سر عمویش امام کاظم (ع) را بوسید و گفت: مرا موعظه کن.
امام بار دیگر فرمود: «ترا سفارش می کنم که درباره خون من از خدا بترسی». او باز همان سخن قبل را تکرار کرد.
و برای بار سوم سر امام را بوسید و گفت: ای عمو! مرا موعظه کن.
امام برای سومین بار به او فرمود: «تو را درباره خون خودم سفارش می کنم که از خدا بترسی».
.
محمدبن اسماعیل باز بر بدخواه امام نفرین کرد.
.
علی بن جعفر می گوید: در این هنگام برادر امام کاظم (ع) به من فرمود: اینجا باش، من ایستادم، حضرت به اندرون رفت و مرا صدا زد، نزدش رفتم کیسه ای که محتوی صد دینار بود به من داد و فرمود: این پول را به پسر برادرت (محمد) بده تا در سفر کمک خرجش باشد، دو کیسه دیگر نیز داد و فرمود: همه را به او بده.
عرض کردم: اگر طبق آنچه فرمودی از او می ترسی، پس چرا او را علیه خود کمک می کنی؟
فرمود: هرگاه من صله رحم کنم، ولی او قطع رحم نماید، خدا عمرش را قطع می کند، سپس سه هزار درهم دیگر که در همیانی بود داد و فرمود: به او بده، من نزد محمدبن اسماعیل رفتم کیسه اوّل (صد دینار) را دادم، بسیار خوشحال شد و برای عمویش دعا کرد، کیسه دوّم و سوّم را دادم به گونه ای خوشحال شد که گمان کردم دیگر به بغداد نمی رود، باز سیصد درهم به او دادم.
ولی در عین حال او به بغداد نزد هارون رفت و گفت: «گمان نمی کردم در روی زمین دو خلیفه باشد، تا اینکه دیدم مردم به عمویم موسی بن جعفر (ع) به عنوان خلافت سلام می کنند». (به این ترتیب سخن چینی کرد و هارون را بر ضدّ امام کاظم (ع) برانگیخت).
هارون صد هزار درهم برای او فرستاد، ولی خداوند او را به بیماری «ذُبْحَه» (درد شدید گلو شبیه دفتری) مبتلا کرد، که نتوانست به یک درهمش بنگرد و آن را به مصرف برساند، و به این ترتیب مرد. (2)
.
(1) طبق بعضی از روایات، نام این شخص علی بن اسماعیل بوده است چنانکه در روایت بعد ذکر خواهد شد، و شاید دو نفر باشند.
(2) اصول کافی ج1 ص485.
.
.
.
ادامه دارد …
.
#متن_روضه
#کاظمیه_شهادت
#کاظمیه_متن_روضه
#فارسی
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki
نظر دهید