روزی تو خواهی آمد ای شاه کون و امکان #مهدیه_خوندل_تبریزی

یا مهدی
.
#زبدةالاشعار
.
: @nohe_torki
.
خوندل تبریزی
.
روزی تو خواهی آمد ای شاه کون و امکان
تا خاتمه پذیرد ایام فصل و هجران
.
روزی تو خواهی آمد تا افکنی به دنیا
از شرک و بت پرستی وز ظلم و جور بنیان
.
روزی که خواهی آمد بر لب کلام یزدان
صدها بهار گردد در مقدمت گل افشان
.
این روزگار ظلمت وین عرصۀ تباهی
برقع ز رخ بر افکن تا حق شود نمایان
.
ای مظهر جمال سرمد اگر بیایی
از یُمن مقدم توعالم شود گلستان
.
ای باغبان باغ هستی عنایتی کن
تا بارور بگردد نخل یقین و ایمان
.
روزی تو خواهی آمد تا انتقام خون
محسن گرفته گردد از آن گروه دونان
.
اندر عزای جدّت آن سرور شهیدان
هر صبح و شام هستی نالان و اشکریزان
.
گاهی به یاد اکبر وآن قطعه قطعه اعضاء
از دل برآری افغان بر آن شهید عدوان
.
گاهی به یاد اصغر وآن حلق تیر خورده
اشک از دو چشم ریزی مانند ابر نیسان
.
داد از جفا و جور و بیداد شهر کوفه
هر ظلم و هر تعدی در کوفه شد نمایان
.
ابن زیاد و بزمش وآن ماجرای جانسوز
بگرفت صبر و طاقت از دخت شاه مردان
.
در مجلس یزید از نرد و قمار گویم
یا از دُر شکسته یعنی حدیث دندان
.
جان مشتعل بگردد دل نیز گیرد آتش
هر گه حدیث گوییم از شام شوم ویران
.
آن دختر سه ساله چون نوگل شکفته
در حسن و در لطافت گو برده از رقیبان
.
در کنج آن خرابه با سوز دل همی گفت:
یک شب که رأس بابا شد در خرابه مهمان
.
بابا ببین کبودی در روی همچو ماهم
از دست زجر دیدم زین زجرها فراوان
.
من نیز همچو زهرا آن مادر عزیزت
از ظلم آن ستمگر اشکم چکد به دامان
.
در این خزان عمرم ، رویت گل و بهارم
و من نیز دور آن گل چون بلبل نواخوان
.
مولا تفقّدی کن از حال عاشقانت
تا چند آه و ناله ، تا چند سوز و افغان
.
بر دست لطف و جودت چشم امید داریم
ای صاحب کرامت وى کان جود و احسان
.
لطفی نما ببندم بار سفر به سویِ
کرب و بلا مدینه هم مکّه و خراسان
.
یابن الحسن به محشر از لطف کن شفاعت
زین عاشق غریق دریای جرم و عصیان
.
#روزی_تو_خواهی_آمد_ای_شاه_کون_و_امکان
#فارسی
.
#زبدةالاشعار
.
: @nohe_torki