زبانحال حضرت زينب سلام الله عليها با برادرش در قتلگاه
.
✍️ زبدة الاشعار ✍️
?: @nohe_torki
.
رونقی مازندرانی
.
رُخت تلألؤ سرخ شراره را ماند
تَنت سپهر بلند ستاره را ماند
.
ز بس که تیر اصابت نمود بر بدنت
تنت ستارۀ کیهان نظاره را ماند
.
ستاره چیست که هر عضو مُثلۀ بدنت
مرا به طُوع نظر ماهپاره را ماند
.
حسین من تو چه زیبا به دوست پیوستی
شکست ظاهرت عزم سواره را ماند
.
تو را هر آن که بدینسان نشاند در مقتل
دلش به سینه نه، بل سنگ خاره را ماند
.
به جای جای تنت جای تیغ و تیر عدوست
و یا نشان کف پای باره را ماند
.
میان زُمرۀ عُشاق در سراچۀ دَهر
صفای کامل عشقت عُصاره را ماند
.
تو حج به عُمره بَدل کردی و به دیدۀ عقل
طواف کوی تو حج دوباره را ماند
.
سواد تودۀ ژُوبین و نیزه و خنجر
به پای سلسله خلخال و یاره را ماند
.
ز ذُروۀ فلک اَر خون چکد به پهنۀ خاک
سرشک هاجر و حوّا و ساره را ماند
.
چه خوب گفت تبسّم کنان علی اصغر
که دست مُرتعشت گاهواره را ماند
.
چنان به موضع قدرت غیورو سرمستند
که مُلک وادی طَف جشنواره را ماند
.
به ما هر آنچه جفا رفت از قضا #رونق
سرودۀ تو فقط یک اشاره را ماند
.
#قتلگاه
#کوچ_کربلا
#رخت_تلألؤ_سرخ_شراره_را_ماند
#رونقی_مازندرانی
#فارسی
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
?: @nohe_torki
نظر دهید