#مصائب_شام 13
.
.
.
ملاقات جانسوز #هنده (همسر یزید) با اسیران آل محمد (ص)
.
.
.
هند دختر عبدالله بن عامر وقتی که پدرش از دنیا رفت در خانه امیرمومنان علی (ع) ماند و پس از شهادت علی (ع) در خانه امام حسن (ع) بود معاویه او را به ازدواج یزید درآورد. (1)
.
او در شام بود و اطلاع از شهادت امام حسین (ع) نداشت وقتی که امام حسین (ع) کشته شد و بانوان و بستگانش را به صورت اسیر وارد شام می کردند زنی نزد هند آمد و گفت: همین ساعت اسیران را وارد شام می کنند من نمی دانم که این اسیران از کدام قبیله هستند خوب است با من بیائی برویم و با تماشای آنها تفریحی کنیم.
.
هند برخاست و لباس های گرانقیمت و زیبای خود را پوشید و به کنیز خود دستور داد تا کرسی (صندلی) مخصوص را با خود بیاورد. (تا هنگام تماشای اسیران روی آن بنشیند)
هند به اسیران رسید که سوار بر شترهای بی روپوش آنها را می آورند زینب کبری (س) تا او را از دور دید شناخت به خواهرش ام کلثوم آهسته گفت:
آیا این زن را می شناسی؟
.
زینب (س) فرمود: خواهرجان این زن همان کنیز ما هند دختر عبدالله است.
.
ام کلثوم سکوت کرد سرش را پائین انداخت زینب (س) نیز سرش را پائین انداخت.
.
هند به پیش آمد و روی صندلی ایستاد و به زینب (س) رو کرد و گفت:
خواهرم چرا سرت را بلند نمی کنی؟
زینب (س) پاسخ نداد.
.
هند پرسید: شما از کدام شهر هستید؟
مِن اَیِّ البِلادِ اَنتُم؟
.
زینب (س) فرمود:
مِن بِلادِ المَدیِنَهِ
از شهر مدینه هستیم
.
هند وقتی که نام مدینه را شنید از صندلی پائین آمد و گفت: بهترین سلام بر ساکنان مدینه باد.
.
زینب (س) فرمود: چرا از صندلی پائین آمدی؟
.
هند گفت: به احترام ساکنان مدینه تواضع کردم.
.
سپس هند (که هنوز زینب (س) را نشناخته بود) عرض کرد: می خواهم در مورد خانه ای از اهل مدینه از تو سوال کنم.
.
زینب (س) فرمود: هر چه خواهی سوال کن.
.
هند گفت: می خواهم از خانه و خاندان علی (ع) بپرسم و در حالی که گریه می کرد افزود: من مدتی کنیز آنها بودم.
.
زینب (س) فرمود: می خواهی از کدامیک از بستگان علی (ع) بپرسی؟
.
هند گفت: می خواهم احوال حسین (ع) و برادران و فرزندان او از بقیه فرزندان علی (ع) را بپرسم و از احوال خانمم زینب و خواهرش ام کلثوم و سایر بانوان منسوب به حضرت زهرا (س) بپرسم.
.
حضرت زینب (س) به گریه افتاد و گریه بسیار جانسوزی کرد فرمود: ای هند اگر از خانه علی (ع) می پرسی ما خانه او را در مدینه ترک کرده ایم و منتظریم خبر مردن بستگان علی (ع) را به آن خانه ببریم.
.
وَ اَمّا اِن سَئَلتِ عَنِ الحُسَینِ (ع) فَهذا رَاسُهُ بَینَ یَدَی یزیدٍ
.
و اما اگر از حسین (ع) می پرسی این سر بریده او است که در برابر یزید است.
.
و اگر از عباس (ع) و سایر فرزندان علی (ع) می پرسی ما آنها را با بدنهای پاره پاره و سر جدا مانند گوسفندان قربانی در صحرای کربلا بجا گذاشتیم.
.
و اگر از زین العابدین میپرسی او از شدت بیماری و دردها قادر به حرکت نیست.
.
وَ ِان سَئَلتِ عَن زَینَبٍ، فَاَنَا زَینَبُ بِنتُ عَلیٍّ وَ هذِی اُمُّ کُلثُومٍ وَ هوُلاءِ بَقِیّهُ مُخَدَّرات فاطِمَهِ الزَّهراءِ (ع)
.
و اگر از زینب (س) می پرسی من زینب دختر علی (ع) هستم و این ام کلثوم است و آن بانوان (که به صورت اسیر می بینی) بقیه بانوان منسوب به حضرت زهرا اطهر (س) می باشند.
.
وقتی که هندسخن زینب (س) را شنید فریاد شیون سر داد در حالی که با نعره جانسوز می گفت:
وا اِماماهُ، وا سَیِّداهُ، وا حُسَیناهُ، لَیتَنی کُنتُ قَبلَ هذَا الیَومِ عَمیاء وَ لا اَنظُرُ بَناتَ فاطِمَهَ الزَّهراءِ عَلی هذِهِ الحالَهِ
آه! فغان ای امام من ای آقای من ای حسین من کاش قبل از این روز کور بودم و دختران فاطمه زهرا (س) را با این حال نمی دیدم.
.
سپس از شدت ناراحتی سنگی از زمین برداشت و بر سرش کوبید و خون از سرش به صورتش جاری گردید و بیهوش شد پس از آنکه به هوش آمد حضرت زینب (س) به بالین او آمد و فرمود: ای هند برخیز و به خانه ات برو که می ترسم شوهرت یزید به تو آسیب برساند.
.
هند گفت: سوگند به خدا نمی روم تا برای اقا و مولایم اباعبدالله الحسین (ع) ماتم بگیرم و گریه کنم و تو و سایر بانوان هاشمی را به خانه ام بیاورم.
.
سپس هند برخاست و سرش را برهنه کرد و لباسش را پاره نمود و با پای برهنه نزد یزید که در مجلس عمومی خود بود آمد و فریاد زد: ای یزید ایا تو فرمان داده ای که سر مقدس حسین (ع) را در کنار دروازه شام روی نیزه قرار دهند و آویزان کنند.
.
یزید که بر سرش تاج رنگارنگ سلطنت بود و بر سریر سلطنتی تکیه داده بود تا همسرش را در آن حال دید برخاست و او را پوشانید و گفت:
.
آری برای پسر دختر پیامبر (ص) فریاد بزن و گریه کن خدا لعنت کند ابن زیاد را که درباره او عجه کرد و او را کشت خدا او را بکشد.
.
وقتی هند دید یزید او را پوشانید صدا زد:
.
وَیلَکَ یا یَزیِدُ اَخَذَتکَ الحَمِیَّهُ عَلیَّ فَلِمَ لا اَخَذَتکَ الحَمِیَّهُ عَلی بَناتِ فاطِمَهَ الزَّهراءِ هَتَکتَ سُتُورَهُنَّ، وَ اَبدَیتَ وُجُوهَهُنَّ، وَ اَنزَلتَهُنَّ فِی دارٍ خَرِبَهٍ
.
ای یزید! وای بر تو درباره من غیرت کردی و مرا پوشاندی پس چرا این غیرت را درباره دختران زهرای اطهر نکردی پوشش آنها را دریدی چهره هایشان را آشکار ساختی و آنان را درخرابه جا دادی…(2)
.
1- بعضی نقل کرده اند هند در خانواده یهودی بود بر اثر بیماری در ایام کودکی فلج شد مداوای بسیار کردند نتیجه نبخشید سرانجام متوسل به امام علی (ع) شدند آنحضرت به حسین (ع) فرمود: دست در آب ظرفی کن حسین (ع) چنین کرد سپس هند از آن آب به بدند خود زد و شفا یافت او و پدرش و خاندانش به اسلام گرویدند او از آن پس کنیز در خانه خاندان نبوت شد تا آن هنگام که کنیز در خانه امام حسین (ع) گردید سرانجام معاویه وقتی که به کمال و جمال او پی برد او را به ازدواج یزید در آورد. (مولف)
2- معالی السبطین ج2 ص173-175 (مجلس 16)
.
#خرابه_شام
#هنده
#متن_روضه
#سوگنامۀاشتهاردی
#زبدةالاشعار
نظر دهید