مدح و میلادیه حضرت امام سجاد علیه السلام
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki
.
مرحوم #سلیمی_تونی
.
گر همی خواهی که یابی دولت دنیا و دین
از دل و جان باش مولای امیر المومنین
.
مُهر مِهرش بر نگین خاتم دل نقش کن
تا که ملک جاودانی آیدت زیر نگین
.
دامن حب علی و آل او از کف مده
عروه الوثقی اگر می خواهی و حبل المتین
.
از پی آن شاه مولای حسن باش و حسین
تا تو را باشند رهبر سوی فردوس برین
.
آدم آل عبا باشد علی بن الحسین
سید السجاد و العبّاد زین العابدین
.
گر نه ذات پاک او بودی سبب بعد از حسین
محو گشتی نام سادات از همه روی زمین
.
همچو آبا گر نظر بر سنگ و خاک انداختی
گوهر و زر ساختی از حکم رب العالمین
.
سوی هرکس گر نظر کردی به چشم مرحمت
یافتی از برکت آن، دولت دنیا و دین
.
مختصر یک قصه بشنو از ولایت های او
تا ز فیض لطف او شادت شود جان غمین
.
این ولایت نامه ثبت اندر کتاب معتبر
هست اخبار صحیح و از روایات متین
.
#روایت
.
بود یک درویش مؤمن در زمان آن امام
از بلای فقر و محتاجی به یک نان رهین
.
خارجیی طعنه زد او را که مولایت کجاست
کو همی گوید که هستم بر علوم حق امین
.
بر زمین و آسمان و اخترانم داده حکم
حضرت حق و محبان را منم یار و معین
.
تو چنین در فقر و فاقه می گذاری عمر خویش
پیش وی رو تا تو را گردد به قوتی راه بین
.
رفت آن درویش و قصّه گفت در پیش امام
با دلی از طعن و نیش دشمنان ریش و حزین
.
صدقه داد او را دو نان جو علی بن الحسین
ساخت مستغنیش از دونان به دو نان جوین
.
گفت در دنیا تو را بس باشد از بهر معاش
آنچه بخشد زین دو نانت حضرت جان آفرین
.
آن دو نان بستاند درویش و گذشت اندر دلش
کین دو نان جو که دندانیش باید آهنین
.
من غذای خویش سازم یا کنم قوت عیال؟
یا به وجه قرض خود بدهم چه کار آید ازین؟
.
در تفکر می گذشت آن مرد در بازار دید
ماهی پس مانده یک نان کرد بیرون زآستین
.
نان از او بستاند و ماهی دادش آن ماهی فروش
نان دیگر را نمک بستاند، صنع حق ببین
.
چون به خانه شد خداوندان ماهی و نمک
هر دو آوردند نان ها پیش آن اندوهگین
.
کین دو نان بستان، بحل کردیم ما هر دو تو را
کی تواند بود جز در خورد تو نانی چنین
.
مرد ماهی را شکم بشکافت تا سازد نمک
از درون وی برون افتاد یک درّ ثمین
.
شاد شد درویش گفتا این کرامت یا امام
از شما آید که هستید اهل بیت طیبین
.
هم در آن دم کس ز پیش حضرت زین العباد
آمد و گفتا که فرموده است امام المتقین
.
بازآور زاد ما، کار تو چون شد ساخته
کان نمی شاید کسی را غیر ما ای پاک دین
.
مرد درویش آن دو نان را برد تا پیش امام
گفت ای شاهان تو را از بندگان کمترین
.
شد مرادم حاصل و درّی به دست آمد مرا
زین دو نان جو که کس جز تو نداند سرّ این
.
داد آنگه دُرّ به شخصی تا برای وی فروخت
مال بی حد یافت آن بیچارۀ خلوت نشین
.
قرض ها را باز داد و رفت تا پیش امام
شد غنی از دولت آن نقد آل یا و سین
.
هر که شد مستغرق بحر محبت جای وی
گشت از آن دریای عرفان حاصلش درّ ثمین
.
چون «سلیمی» مدح آل مصطفی ورد من است
گاه و بیگه روز و شب اندر شهور و در سنین
.
قادرا یا رب به آن قومی که کشتی نجات
حبّ ایشان آمده است از قول ختم المرسلین
.
کان محبّان را که دُرّ مدح آل مصطفی
هست اندر گوش جان، با بحر غفران کن قرین
.
ساز در روز جزا با چهارده معصوم حشر
جمله را از فضل خود، آمین رب العالمین
.
.
#سجادیه_میلادیه
#گر_همی_خواهی_که_یابی_دولت_دنیا_و_دین
#فارسی
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki
نظر دهید