زبدةالاشعار

یادم آمد داستانی جان گداز #اصغریه_خاکی_کرمانی

آوردن حضرت امام حسین (ع) ، حضرت علی اصغر(ع) را به میدان
.
.
مرحوم ملّا حسین خاکی کرمانی
.
.
یادم آمد داستانی جان گداز
باز گویم با که با اهل نیاز
.
کاندرین وادی شه گلگون سوار
با تن تنها و تنها صدهزار
.
پیکرش از زخم شمشیر و خدنگ
شرعه شرعه، شبکه شبکه، لاله رنگ
.
می ندید از یاوران در دور خویش
جز زنان و دختران مو پریش
.
از عطش در دامن وی چنگ زن
لیک از خجلت نگفتندی سخن
.
دیده گریان بگذاشت آن کودکان
شد دوباره جانب میدان روان
.
بهر حجت رو بدان لشگر نمود
پس زبان حجّت الّهی گشود
.
کی روا باشد که یابندی حیات
وحش و طیر و دیو و دد زآب فرات
.
لیک سبط ساقی روز جزا
تشنه لب میرد بدشت کربلا
.
ما بِرَغم آن گروه کینه خواه
غرق در دریای جرمیم و گناه
.
اینکه طفل است و صغیر و شیرخوار
لایق تقصیر نبود زینهار
.
قطره ای آبش دهید ای کوفیان
میهمان است، میهمان بی زیان
.
شاهدین از بهر جامی آب، جو
بود با سنگین دلان در گفتگو
.
ناگه از شصت خطاکاری، خطا
شد خدنگ ناخطا کاری رها
.
آمد و بر حنجر اصغر نشست
بر گذشت از حنجر و تا پر نشست
.
سسر بصندوق سر داور نهاد
داوریها ماند تا یوم التّناد
.
در سر آن تیر طفل نیمه جان
همچو مرغ نیم بسمل شد طپان
.
تشنه لب میرفت آن طفل صغیر
تا لب کوثر همی هی گفت شیر
.
شد به شربتخانۀ شیر خدا
گشت شیرین کام از شیر خدا
.
.
.
#اصغریه #خاکی_کرمانی #اصغریه_شهادت #فارسی #زبدةالاشعار

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی

Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

More results...

Generic filters

Filter by Custom Post Type

نتایج بیشتر ...