زبدةالاشعار

سکینۀ مظلومه آمد کنار گودال قتلگاه، دید عمّه اش … #متن_روضه

#متن_روضه کوچ از کربلا
.
✍️ زبدة الاشعار ✍️

?: @nohe_torki
.
سکینۀ مظلومه آمد کنار گودال قتلگاه، دید عمّه اش با یک بدن بی سر و قطعه قطعه شده صحبت می کند. گفت: (عمّتی! هذا نَعشُ مَن؟ )این بدن چه کسی است؟ گفت: (نَعشُ أبیکِ الحُسین. )این بدن پدر مظلومت ابی عبدالله الحسین علیه السلام است.
به محض اینکه این حرف را زد، (ثُمَّ اِنَّ السَّکینَةَ اِعتَنَقَت جَسَدَ أَبیهَا الحُسَین)[1] .
خودش را انداخت روی بدن و دستش را قلّاب کرد به آن گردنی که سر ندارد و شروع کرد با پدر صحبت کردن، حرف زد، بعد دید چند نفر آمدند که بچّه را از روی بدن بردارند. گفت: (یا هذا، أنتُم مُقیمونَ أَم راحِلونَ؟ )شما امشب کربلا می مانید، یا خیال رفتن دارید؟ (قالَ بَل نَحنُ راحِلِونَ)ما می رویم. گفت:(اِذا عَزَمتُم عَلیَ المَسیرِ، فَسیروا بِهذِهِ النِّسوَةِ وَ اترُکُونی أبکی عَلی والِدی وَ أَستَأنِسُ بِهِ)گفت: اگر می خواهید بروید، بروید. زنها را هم ببرید، بچّه ها را هم ببرید، بگذارید من تنها کنار جسد پدرم بمانم و برای پدرم عزاداری کنم. امّا نگذاردند. بعد گفت: حال که نمیگذارید من بمانم، (إنّ لی أَخٌ صَغیرٌ قَد قَتَلَهُ القَوم)صدا زد مردم من یک برادر شیرخواره در این بیابان دارم که لشگریان او را کشتند. بگذارید بروم او را ببینم.[2] ــــــــــــــــــ
[1]قال الرّاوی: فأبکَت وَ الله کلّ عدوٍ و صدیق ثُمَّ إنَّ سکینةَ اِعتَنَقَت جَسَدَ أبیهَا الحُسَین فاجتَمَعَت عِدَّةٌ مِنَ الأَعراب حتّی جَرَوها عَنهُ اللهوف 130
[2]اللهوف ص130
.

#کوچ_کربلا
#متن_روضه
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️

?: @nohe_torki

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search
Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search
Generic filters

Filter by Custom Post Type

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی