زبدةالاشعار

آمد که عیان کند به عالم دری ز خزائن نهان را #17ربیع_دلپاک

نعتی در شأن پیامبر عظیم الشأن اسلام
صلّی الله علیه و آله و سلّم
..
..
..
رضا غلامپور (دلپاک)
..
..
..
آمد که عیان کند به عالم درّی ز خزائن نهان را
آمد که دهد مکان درون دلهای زلال لامکان را
..
در فصل ربیع چون بهاران آمد که ز باغهای باور
بیرون کند و سپس نشاند در جای خود آتش خزان را
..
قبل از همه بعثت مبینش قبل از همهٔ تعهداتش
افکند به عالم تجرد آوای اقامه و اذان را
..
تا از سبحات بی بدیلش پر شد دل روشن سپیده
برداشت به یک اشاره سبوح از سحر سُحَر همه توان را
..
چون طرد شد از فلک شیاطین از یمن ولادتش به قهری
بر هفت فلک ز دل رسانید ابلیس ز حدّتش فغان را
..
افتاد بتان به خاک ذلت از مصطبة بلندشان چون
زد مهر سکوت بر لب و دل آواز ولادتش کیان را
..
افکند به جان خصم رعشه افتاد به کاخ ظلم لرزه
از کنگره‌های طاق کسری جویید ز این سخن نشان را
..
درياچه ساوه را به خشکی کردند دگر مورخان یاد
روزی که خدا به مقدم وی انداخت به دست خود جهان را
..
آتشکده ای هزار ساله خاموش ز شدت تحیر
دارد چه کسی توان که روشن یک باره دگر کند همان را
..
لرزید کنشت و لرزه افتاد در صومعه ها به رکن تثلیث
با ذکر خدای واحدش چون وا کرد چو غنچه ای دهان را
..
در غار حرا نهاد پا را بی وقفه چو بر رکاب همت
در عرصه گه رسالتش داد آری به کمیت دل عنان را
..
بود اوّل و لیک آخر آمد آخر که رسید از اولین گفت
در خلقت او نکرده پیدا یک لحظه زمانه ای زمان را
..
پر زد به بلندی رسالت آمد چو تذرو دشت گلها
با عاطفه ای به بام دلها آورد اساس آشیان را
..
انسان گرسنه ره به ایمان گفتا نبرد به عمرش امّا
آورد به سفره های ایمان خود با شکم گرسنه نان را
..
جان را همه کرد سدّ راه جهلی که نیفکند به غفلت
هر مغبچه و مغ و جهولی در آتش کفر و شرک جان را
..
گوید همه جا حدیث مهرش باشد همه دم مقیم کویش
در کوچه او یکی شناسد یکتای رئوف و مهربان را
..
از خاک قرون تیره برخاست با رقعه ای از جناب یزدان
روشن به رقیم آن کند تا هر ذهن و تفکر و گمان را
..
خضری به جهان نبود پیدا آبی به بقا نبود نامی
از باقی حق گرفته بود او روزی که حیات جاودان را
..
با چشمه ای از ضمیر روشن هنگام گذر به غمزه ای کرد
روزی که گشود پر به معراج روشن همه چشم کهکشان را
..
حاصل هدف پیمبران را او بود که کرد ختم بر خیر
شد وه که در این میانه صاحب او بود که خاتم گران را
..
در بزم سخنوران باطل هر بیّنه شد پیام ذلت
از جَیب مقدسش در آورد آندم که حقیقت بیان را
..
پاشید ز هم چو لات و عزّی با شاکله اش شرارت شرک
در مکّه موحدان به امرش دادند امان چو مشرکان را
..
از مِقرعه ی جفای ارباب آسود تن شریف بَرده
آورد به امنگاه قدرت با خود ضعفای بی امان را
..
او‌ را به زمینیان چه حاجت او را به نماز خاکیان چه
می‌کرد به خود زمان طاعت سجاده تمام آسمان را
..
از حجره حق خرید با دل با خوانچه ی عاشقانه آورد
بر سوته دلان کوی دلبر کامل خدمات رایگان را
..
گویم ز کجا چه ها کشیده در امر رسالت خطیرش
جایی که به سینهٔ مصفی کرده است نهان غم عیان را
..
آن رحمت واسعه ولیکن این تنگ دل از مدیحه عاجز
“دلپاک”کند چگونه آیا با اینهمه عجز مدح آن را
..
#17ربیع #دلپاک #فارسی #زبدةالاشعار #پیامبراسلام #پیامبراسلام_دلپاک #پیامبراسلام_مدح

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search
Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search
Generic filters

Filter by Custom Post Type

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی