زبدةالاشعار

من آن مرغم که بال و پر ندارم #کوچ_کربلا_کریمی_مراغه_ای

زبان حال زینب کبرا (س) در کوچ از کربلا
..
..
..
..
مرحوم کریمی مراغه ای
..
..
..
..
من آن مرغم که بال و پر ندارم
پریدن را خوشم شهپر ندارم
..
نمی نالم که بازویم ببستند
همینالم به سر معجر ندارم
..
عزیز جان زهرا زینبم من
در این طوفان غم مادر ندارم
..
بسان کشتی بی بادبانم
در این امواج غم لنگر ندارم
..
ببند ای ساربان بازوی زینب
که عباس و علی اکبر ندارم
..
مرا از قتلگه بیرون نرانید
کز اینجا مقصد دیگر ندارم
..
ریاب از دیده خون دل بریزد
که در آغوش علی اصغر ندارم
..
رقیّم گم شود اندر بیابان
چرا در قافله رهبر ندارم
..
خداحافظ خداحافظ حسین جان
ز رفتن چارۀ دیگر ندارم
..
نوا آمد از آن نای شکسته
برو خواهر که در تن سر ندارم
..
سپارم بر خدا این کاروان را
به غیر از لطف حق یاور ندارم
..
برو جان تو و جان رقیّه
سفارش غیر از این دختر ندارم
..
در آغوشت بخوابانش به شبها
نگوید بالش و بستر ندارم
..
مرا از آب دریا منع کردند
مگر من ساقی کوثر ندارم
..
مپرس از ماجرای نیمۀ شب
چرا انگشت و انگشتر ندارم
..
کریمی آنچنان کن شه نگوید
که من در نام تو نوکر ندارم
..

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search
Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search
Generic filters

Filter by Custom Post Type

دسته بندی درختی

#کوچ_کربلا_تقایی_اردبیلی

دسته بندی درختی