زبدةالاشعار

ای حرمت قبلگاهِ کهتر و مِهتر #حضرت_معصومه_قاضی_نظام

در مدح و منقبت حضرت معصومه علیهاالسلام
.
.
.
مصطفی قاضی نظام (1)
.
.
.
ای حرمت قبلگاهِ کهتر و مِهتر
وی کرمت چاره ساز مردمِ مضطر
.
در، دلِ افلاک عیان چو بَدرِ دُجایی
مکتبِ دین از تو یافت زینت و زیور
.
نورِ هُدایی ز نسلِ پاکِ مُحمّد
روح بتولی و هم سلیلۀ حیدر
.
اُختِ علیّ الرضا و زادۀ نجمه
فاطمه فرخنده دُختِ موسی جعفر
.
ماتِ صفاتت شده است قوّۀ عقلم
زان همه شأن تو ای مظهر داور
.
شمس و قمر را فروغ بخشد و باشد
خَلقِ جهان را شفیعه در صفِ محشر
.
آینه کاری نگر طاق و رواقش
نورِ خدا را شده است آینه مظهر
.
موسی عمران کجاست تا که ببیند
خاکِ درت را ز طور اَرفع و انور
.
مرکبِ او با کلیم هر دو بمقصد
این سوی حق می شتافت آن پی آذر
.
ای که تویی در جهان ز جمله خلایق
در نسب و فرّ و جاه اَفضل و برتر
.
دختر و هم خواهر و ائمۀ عُظما
بر سه وَلیّ خدا وَصیِّ پیمبر
.
نسبت تو با امام ثامن و ضامن
همچو حسین شهید باشد و خواهر
.
بابِ کرام تو هست موسی کاظم
آنکه بُوَد نجمه از برای تو مادر
.
دختر باب الحوائجی و برآرد
بر دَرِ کاخت خدای حاجت مضطر
.
جَدّ بزرگ تو هست احمد مختار
ختمِ رُسل، عقل کُل، پیمبر اطهر
.
مقصد و منظور ز آفرینش عالم
بر همه کائنات اشرف و سرور
.
جدّ دگر مرتضاست دستِ خداوند
روح محمّد رئوف و راعی و رهبر
.
مظهرِ نور و صفاتِ ذات الهی است
مجمع اضداد و هم عجائب و صفدر
.
جَدّۀ تو نور حُبِّ ایزد یکتاست
مظهر مهر و معین و ملجأ و مادر
.
در تو بُوَد آن سه نورِ واحد و غفار
نورِ رسول و بتول و ساقی کوثر
.
هم تو روانِ جهان و عالم جانی
بلکه دو گیتی است در وجود تو مُضمَر
.
فاطمه ات نام و همچو جَدّۀ کبری
از تو بگیرد فروغ زُهرۀ ازهر
.
گر چه تویی از نتاج و دودۀ حَوّا
نورِ تو بر فرق اوست جقه و افسر
.
اَفضل نسوانِ پاک در اُمم پیش
آسیه و مریم است و ساره و هاجر
.
جمله بدریایِ تابناکِ الهی
همچو صدف بوده اند و ذاتِ تو گوهر
.
ای که تویی شیر دُختِ مظهر لولاک
بی تو جهان را نبود زینت و زیور
.
گر که عفافت کشیده پرده به هستی
نقشۀ هستی نشد بدیده مُصَوّر
.
بر جَبلِ جودی از وقارِ تو دریافت
کشتی نوح نبی سکینه و لنگر
.
مدح و ثنای تو هست از عدد افزون
گرچه رثای تو هست بی حد و بی مر
.
داغِ تو جانسوزتر ز هرچه توان گفت
بر جگر شیعیان چو تافته اخگر
.
سوی خراسان شتافتی که ببینی
چهرِ وَلیّ خدا و نَیّرِ اکبر
.
روح امین در تمام راه بگسترد
زیرِ پیِ مرکبِ تو فرش ز شهپر
.
لیک میان تو با خدیو دو عالم
لشکر مأمون کشید سَدِّ سکندر
.
واقعۀ کربلا دوباره عیان کرد
پورِ رشید آن پلید و پست و مُزَوَر
.
مظهر حق را شهید کرد به غربت
تا که نبینی دگر تو روی برادر
.
نی بهمین کرد اکتفا که روا داشت
کُشتنِ سادات در تمامی کشور
.
روی جهان شد سیاه چون رخِ مأمون
زان همه ظلم عظیم غاصبِ مُنکَر
.
خواست خداوند تا وجودِ شریفت
وا رَهد از جَورِ آن بلای مُقَدر
.
بُرد تو را سوی خویش ایزد بیچون
نزد رسول و بتول و فاتح خیبر
.
در اثر داغِ این مصیبت عظما
تب شده با مهرِ تابناک مُخمَر
.
بَدرِ تو شد منخسف از این همه ماتم
چهر تو شد منکسف به پرده معجر
.
گرچه شود جذبِ مهرِ این کُره خاک
خاک چگونه گرفت مهرِ تو در بَر
.
تا تو بزیر تُراب رُخ بنهفتی
تُربت تو آن تراب کرد مُعطر
.
باغ خزان گشت و ناشِکفت شکوفه
گونۀ گلهای سُرخ گشت مُعَصفَر
.
بلبل بی دل خموش گشت به بُستان
پَرپَر و پژمُرده گشت نوگُل احمر
.
هرچه بگویم تمام نیست مصائب
شافع «قاضی» تویی تو در صفِ محشر
.
(1) مصطفی قاضی نظام متخلّص به «قاضی» فرزند مرحوم ادیب العلماء علی، به سال 1307 ه. ش در تهران متولد شد.

.
#حضرت_معصومه_مدح
#ای_حرمت_قبلگاه_کهتر_و_مهتر
#قاضی_نظام
#فارسی
#زبدةالاشعار

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی

Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

More results...

Generic filters

Filter by Custom Post Type

نتایج بیشتر ...