یا مهدی
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki
.
حاج غلامرضا #سازگار
.
تا به رخ بنشست گَرد مقدم آن نازنینم
آسمان برخاست کز همّت کند مهر جبینم
.
شمع سوزانی که روشن کرده ام در بزم جانان
آب گشته، سوخته، با نغمه های آتشینم
.
روز و شب این آرزو دارم که در دشت محبّت
دانۀ عشقی بکارم، خوشۀ وصلی بچینم
.
چشم دل بگشودم و دیدم که عالم را سراسر
تیره تر از شب، بسان صبح روز واپسینم
.
جنگ ها، انسان کشی ها، قتل و غارت ها، ستم ها
کرده دل را قلزم خون همچو دامان زمینم
.
آه مادرها که فرزندانشان از دست رفته
گاه آید از یسار و گاه آید از یمینم
.
غرّش تانک و مسلسل ها و توپ و بمب و موشک
می رسد بر گوش، هر دم با صدای سهمگینم
.
با دلی خون داشت هر کس انتظار مصلحی را
همچو من کز اشک خونین شسته دائم آستینم
.
آن یکی می گفت موسی مصلح دنیاست، آری
دیگری می گفت کو، آن عیسی گردون نشینم؟
.
و آن دگر می خواند بودا را به سوز و شور دیگر
دیگری می گفت کو آن رهبر صلح آفرینم؟
.
من نه عیسی و نه موسی و نه بودا بود فکرم
خواستم تا رهبری بالاتر از آن برگزینم
.
راه با پای ولایت بردم از گداب حیرت
در کنار ساحل قرب خداوند مبینم
.
چشم دل بگشودم و دیدم مبارک خیمه ای را
نای وصل انداخت از هر تار و پود اوطنینم
.
نورها زآن خیمه می تابید و من با خویش گفتم
یار در پیش من و من با غم هجران عجینم
.
دامن آن خیمه را بالا زدم با دست حیرت
چشم سر بستم، مگر با چشم دل او را ببینم
.
ناگهان دیدم جمالی را که تا صبح قیامت
هم زوصفش عاجز و هم از نگاهش شرمگینم
.
غرق حیرت گشتم و گفتم خدایا صورت است این
یا که صورت آفرین دل برده از کف این چنینم؟
.
گرد ماه عارضش گردیدم و گفتم که هستی؟
ای اسیر تار زلفت گشته هوش و عقل و دینم
.
گفت من فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم
نور چشم عسکری نجل امیرالمؤمنینم
.
من زمادر، افتخار نسل شمعون الصفایم
و زپدر باشد نسب از شخص ختم المرسلینم
.
یوسف مصر وجودم، زیب بخش هست و بودم
گفته در قرآن درودم، ذات ربّ العالمینم
.
جسم ها را جان فزاید، روح ها را روح بخشد
می خورد بر هم چو لب های مسیحا آفرینم
.
حجّتم باب المرادم، مهدیم خیرالعبادم
عقل را عین الحیاتم، عشق را حقّ الیقینم
.
گوهر مکنون حق از سیزده دریای وحیم
بلکه خود دریای فیض سیزده دُرّ ثمینم
.
رهنمای موسی عمران به نیل و طور سینا
مقتدای عیسی مریم به چرخ چارمینم
.
صولت شیر خدا پیداست در ماه جمالم
نور ختم الانبیا می تابد از مهر جبینم
.
انتقام خون مظلومان به تیغ ذوالفقارم
اقتدار قادر منّان به عزم راستینم
.
اشک زهرا از سپهر دیده ام ریزد چو باران
داغ محسن مانده چون آتش به قلب نازنینم
.
گه مدینه گه نجف گه کربلا گه کاظمینم
گه خراسان گه به قم گریان به آل طاهرینم
.
گه برای عمّه ام زینب برآرم ناله از دل
گه به یاد گردن مجروح زین العابدینم
.
شب که تاریک است و قبر فاطمه زائر ندارد
من کنار تربت گم گشتۀ او می نشینم
.
ای خوش آن روزی که بهر دوستانم رخ نمایم
من که چون یوسف به چاه، غیبت کبری مکینم
.
قرن ها بگذشته، باشد اشک تنهائی به چشمم
من که عالم چون سلیمان است در تحت نگینم
.
چون برای انتقام خون زهرا تیغ گیرم
دوست دارم روی سیلی خوردۀ او را ببینم
.
دوست دارم خون نحس قاتلان جدّ خود را
آن قدر ریزم که دریا بگذرد از صدر زینم
.
دوست دارم آن که سیلی زد به رخسار سکینه
بازویش از تن جدا گردد به تیغ آهنینم
.
دوست دارم تا روم از شامیان دون بپرسم
کز چه رو بستند دست عمّۀ زار و حزینم
.
دوست دارم گرد قبر مخفی اصغر بگردم
اشک ریزم در عزای آن عموی نازنینم
.
دوست دارم تا که در پائین پای قبر جدّم
خم شوم گلبوسه از قبر علی اکبر بچینم
.
تا شود نزدیک (میثم) روز موعود ظهورم
کن دعا با شیعیان بر درگه حیّ مبینم
.
.
#مهدیه
#تا_به_رخ_بنشست_گرد_مقدم_آن_نازنینم
#فارسی
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki
نظر دهید