دوران با شکوه …
…
حاج علیرضا امانی اردبیلی
…
آنانکه دیده ها را ، سیلاب می فروشند
هم درد می دهند وهم تاب می فروشند
یک عده دوره گردِ آواره ، تازگی ها
خورشید می خرندو مهتاب می فروشند
نقاش ها کنارِ تصویر برف و باران
دیوار خانه ها را در قاب می فروشند
دیوانه های شهرِ ما ، با خیال راحت
کاسب شدند وقرص اعصاب می فروشند
حتی مشاورانِ ملکِ بهشت و دوزخ
بعد از نماز مغرب محراب می فروشند
دوران با شکوهِ ارزانی است و نعمت
مردم سرِ خیابان ، القاب می فروشند
خان پشت خان رسیدند از راه دور ونزدیک
ای اهل ده بیایید، ارباب می فروشند
صیادها چه گفتند آیا به گوش دریا؟
در آب ، ماهیان هم قلاب می فروشند
نان و پنیر و رویا، با وعده های شیرین
این است آنچه مارا درخواب می فروشند
سوداگران #امانی با دست های خالی
دریا گرفته اند و ، مرداب می فروشند
#پندیات
#آنانکه_دیده_ها_را_سیلاب_می_فروشند
#امانی_اردبیلی
#فارسی
نظر دهید