علی اکبر لطیفیان
.
آن ساعتی خوش است که مستانه بگذرد
یعنی به زیر منّت پیمانه بگذرد
.
روزیِّ ما به دست کریمان آشناست
کفر است پای سفرۀ بیگانه بگذرد
.
سوگند میخوریم که ما گنج میشویم
یک شب اگر که شاه ز ویرانه بگذرد
.
خدمتگذار اهل خرابات اگر شدی
ایام نوکری تو شاهانه بگذرد
.
ما عقل خویش را سر عشق تو باختیم
بگذار عمرمان همه دیوانه بگذرد
.
دور از نگاه کعبه تو را میکند طواف
کافی است از کنار تو پروانه بگذرد
.
این روزگار میگذرد خوب یا که بد
بهتر که عمر ما در این خانه بگذرد
.
.
.

نظر دهید