زبدةالاشعار

امام حسین علیه السلام دخترک کوچکی داشت … #حضرت_رقیه_متن_روضه

#متن_روضه حضرت رقیه سلام الله علیها
.
✍️ زبدة الاشعار ✍️
.
?: @nohe_torki
.
امام حسین علیه السلام دخترک کوچکی داشت که او را بسیار دوست می داشت و او نیز پدر را بسیار دوست می داشت بعضی گفته اند نامش رقیه بود او سه ساله بودو همراه اسیران در شام به سر می برد و از فراق پدر شب و روز گریه می کرد به او می گفتند: پدرت به سفر رفته است شبی پدر را در خواب دید وقتی که از خواب بیدار شد بی تابی شدید کرد و گفت: پدرم را بیاورید نور چشمم را می خواهم.
.
اهلبیت علیهم السلام هر چه او را نوازش دادند تا آرام شود آرام نگرفت و آنچنان با سوز می گریست که همه اهلبیت علیهم السلام به گریه افتادند به صورتشان می زدند و خاک بر سر می ریختند و موهای خود را پریشان میکردند یزید صدای گریه آنها را شنید گفت : چه خبر است؟ جریان را به او گفتند گفت: سر پدرش را برای او ببرید و جلو او بگذارید تا آرام شود.
سر بریده امام حسین علیه السلام را در میان طبقی گذاشتند و روی آن را با حوله ای پوشاندند و نزد رقیه آوردند و در جلو او گذاشتند.
.
رقیه گفت: این چیست؟ من پدرم را می خواهم غذا نمی خواهم.
.
گفتند: پدر تو در همین جا است.
رقیه حوله را برداشت ناگهان سر بریدهای را دید گفت: این سر کیست؟ گفتند سر پدرت می باشد.
.
سر را برداشت و به سینه اش چسبانید و می گریست و چنین می گفت:
یا اَبَتاهُ! مَن ذَا الَّذِی خَضَبَکَ بِدِمائِکَ؟
یا اَبَتاهُ! مَن ذَا الَّذِی قَطَعَ وَرِیدَیکَ؟
یا اَبَتاهُ! مَن ذَا الَّذِی اَیَتَمَنِی عَلی صِغَرِ سِنِّی؟
یا اَبَتاهُ! مَن لِلَیِتیمَهِ حَتّی تَکبُرَ…؟
یا اَبَتاهُ! لَیتَنِی تَوَسَّدتُ التُّرابَ وَلا اَری شَیبَکَ مُخضَباَ بِالدِّماءِ
یعنی: ای بابا جان! چه کسی تو را به خونت رنگین کرد؟
باباجان! چه کسی رگهای گردنت را برید؟
باباجان! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟
بابجان! دختر بی بابا به که پناه ببرد تا بزرگ شود؟
باباجان! کاش نابینا بودم (و این منظره را نمی دیدم)
باباجان! کاش خاک را بالش زیر سر قرار می دادم ولی محاسن تو را خضاب شده به خون نمی دیدم.
.
بگفت ای سرور و سالار اسلام
ز قتلت مر مرا روز است چون شام
.
پدر بعد از تو محنتها کشیدم
بیابانها و صحراها دویدم
.
همی گفتند مان در کوفه و شام
که اینان خارجند از دین اسلام
.
مرا بعد از تو ای شاه یگانه
پرستاری نبود جز تازیانه
.
زکعب نیزه و از ضرب سیلی
تنم چون آسمان گشته است نیلی
.
تو برگو کی بریدت سر ز پیکر
مرا در خردسالی دربدر کرد؟
.
همی گفت و سر شاهش در آغوش
بناگه گشت از گفتار خاموش
.
پرید از این جهان و در جنان شد
در آغوش بتولش آشیان شد
.
از این غم شد به ال الله اطهار
دوباره کربلا از نو نمودار
.
وقتی او را حرکت دادند دریافتند که جان به جانان سپرده است
.
عمه بیا گمشده پیدا شده
کنج خرابه شب یلدا شده
.
شام رقیه به سحر رسیده
باب رقیه ز سفر رسیده
.
پدر فدای رخ نورانیت
سنگ جفا که زد به پیشانیت
.
ای گل خوشبو ز درختت که چید؟
تیغ که رگهای گلویت برید؟
.
بسکه دویدم عقب غافله
پای من از ره شده پر آبله
.
.
یزید دستور داد پیکر پاک رقیه را غسل دادند و کفن نموده و به خاک سپردند.
.
#جودی_خراسانی از زبان زینب سلام الله علیها خطاب به زن غسل دهنده می گوید:
.
بیا تو ای زن غساله از طریق وفا
به این صغیره بده غسل از برای خدا
.
مکن خیال که او ز اهل روم و تاتار است
که غسل دادن او بر تو سخت دشوار است
.
سرور سینه سلطان عالمین است این
رقیه دختر مظلومه حسین است این
.
مگو که از چه رخ همچو کهربا دارد
که داغ تشنگی دشت کربلا دارد
.
مگو که زخم به پایش چرا برون ز شمار
که روی خار مغیلان دویده در شب تار
.
جراحتی که خود این طفل را به شانه بود
ز ضرب کعب نی و چوب و تازیانه بود
.
منتخب طریحی -مطابق نقل معالی السبطین ج2 ص170
.
.
#حضرت_رقیه_شهادت
#متن_روضه
#فارسی
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
?: @nohe_torki

متن پیشنهادی:  ائتدی اثر چو زینبه تأثیر آفتاب #حسینیه_خازن_تبریزی

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search
Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search
Generic filters

Filter by Custom Post Type

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی