زبدةالاشعار

دوران هجر طی شد و وقت لقا رسید #ورود_کربلا_عابد_تبریزی

ثبوت هویّت
ورود کاروان به کربلا
.
.
مرحوم عابد تبریزی
.
.
دوران هجر طی شد و وقت لقا رسید
تا کاروان عشق به دشت بلا رسید
.
بشکفت غنچه های گلستان عشق و شور
تا در چمن برید نسیم صبا رسید
.
تبخاله زد ز آتش خجلت لب فرات
کآن آبروی کوثر و آب بقا رسید
.
شد سرمه سای دیدۀ مه خاک نینوا
تا بر رخش قدوم شه کربلا رسید
.
بالید طف به خویش که از یمن پای شاه
قدرش به عرش از شرف و اعتلا رسید
.
طوری شد از تجلّی انوار ایزدی
در دشت عشق شرح أنا الله تا رسید
.
محسود عرش گشت، چو در دشت نینوا
سلطان دین به کوکبه و کبریا رسید
.
سرگشته بود عشق که منزل کجا کند
آسود تا به وادی غم رهنما رسید
.
آشفتگان لحظۀ دیدار جان به لب
کآخر شد انتظار و ز ره مقتدا رسید
.
شد تیره پوش کعبه که نور از چراغ او
برخاست تا به مطلع نور خدا رسید
.
دشمن مگو کرفت رهش بل پی وقوف
از مصدر سرادق غیبش ندا رسید
.
خندید حُسن تا رخ اکبر شکفته دید
یعنی به حُسن ، طلعت کامل نما رسید
.
در انتظار بود مه و مهر و اخترش
نازان به آسمان شهادت سها رسید
.
شد در بهشت قامت طوبا ز رشگ خم
زان سرو قامتی که به باغ وفا رسید
.
شد شرمسار لاله چو در باغ عشق و شور
نشکفته غنچۀ چمن مجتبی رسید
.
کافی شد اقتضای وفا تا به دشت غم
همراه شاه، بنت شه قل کفى رسید
.
آوای پر طنین وفا ز انعکاس خود
بگرفت عالمی چو به کوه بلا رسید
.
خاموشی وقار، خروشی عظیم گشت
سر بر زد و به اوج فلک، از ثری رسید
.
زینب ندای عصمت و آوازۀ وفا
در معرض ثبوت هویّت فرا رسید
.
آنگه که موج حادثه دیگر ز سر گذشت
آنگه که درد و نائبه بر منتها رسید
.
پژمرد از سموم بلا غنچه های عشق
قهر خزان به نزهت برگ گیا رسید
.
تفتید از لهیب هوا خاک، گوئیا
خورشید روز حشر به قلب السّما رسید
.
او ماند و شاه تشنه لب و آل بوتراب
غربت دگر به اوج، در این ماجرا رسید
.
جز دست او نبود، اگر در همه جهان
دستی به دستیاری دست خدا رسید
.
آن لحظه هم ز یار به جز یارخود نخواست
هر گه که دل به درک خلوص دعا رسید
.
امّا حسین بود که میکرد ترک او
دیگر خلل به رکن رکین رجا رسید
.
سخت است اگر زدست رود آخرین امید
یارب گه وداع، به زینب چها رسید
.
میتاخت شه ز خیمه عنان سوی رزمگاه
زینب پی وداع پسین از قفا رسید
.
آویخت دست عجز به دامان شاه دین
نالید و جان به لب ز غم و ابتلا رسید
.
کای یادگار مادرم ای طاقت دلم
دانم تو را زمان حصول لقا رسید
.
امّا بگو که من چه کنم بی تو جان من
دانی دگر به رکن تحمّل رخا رسید
.
«عابد» زفیض أشگ روان است بی گمان
کاینسان بر آبگینۀ طبعت صفا رسید
.
از رحمت و عنایت فرزند فاطمه است
هر درد بی دوای تو گر بر دوا رسید
.
.
#ورود_کربلا #عابد_تبریزی #فارسی #زبدةالاشعار

متن پیشنهادی:  به قتلگه ز سر شوق گفت شاه حجاز #حسینیه_عابد_تبریزی

نظر

  • سلام و رحمت الهی خدمت خادمین آل الله …

    شعر بسیار زیبا و عرفانی که حق ورودیه سیدالشهدا علیه‌السلام را ادا کرده و به حضرت، عزت داده نه ذلت… 💚💚💚💚

  • سلام و درود و احترام
    روح استاد … قرین و غریق رحمت الهی … ممنون از حضور سبزتان

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search
Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search
Generic filters

Filter by Custom Post Type

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی