زبدةالاشعار

ذرّات کاینات به شور آمد و نوا #ورود_محرم_عابد_تبریزی

#پیام_نهضت_کربلا
نهضت حضرت اباعبدالله الحسین (ع)
.
✍️ زبدة الاشعار ✍️

?: @nohe_torki
.
مرحوم عابد تبریزی
.
ذرّات کاینات به شور آمد و نوا
تا زد علم به دشت بلا شاه کربلا
.
بگشود شقّه پیرهن رایت حسین
تسخیر کرد کون و مکان دولت حسین
.
شد جذب دشت غم که کند قبله‌گاه عشق
هر چند می‌کشید حرم منّت حسین
.
مرهون او مساعی افراد انبیا
شد زنده نام جملگی از شوکت حسین
.
اسلام سرخ ‌رو شد و احکام رو سفید
تا سوده شد به خاک سیه صورت حسین

بگرفت مایه، نفس همه انقلاب‌ها
از شورش مقدس و از نهضت حسین
.
تفسیر شد چنان که خداوند گفته بود
احکام مصحف از عمل و نیت حسین
.
یادآور یگانگی ذات کبریا
در کثرت گروه جفا وحدت حسین
.
نجوای او به قتلگه آن‌گونه پر طنین
کافاق و انفس است پر از صحبت حسین
.
اکسیر شور عشق شود آب هفت بحر
گز ذره‌ای بدان رسد از تربت حسین
.
ذرات گر شوند مجاهد به راه عشق
بوسند چون غبار، در همت حسین
.
.

او منعم است و هر که جز او ریزه‌خوار او
چون ذره جذب چهرۀ خورشیدوار او
.
.

با چشم لطف و مرحمت او گر نظر کند
کافر به زمرۀ شهدا ترک سر کند
.
او با تکلمی ز لب هاتفی خطاب
کین و عداوت از دل دشمن به در کند
.
هر نفْس پاک یک‌ نفسش هم‌نفس شود
جز او ز هر چه داشته صرف‌نظر کند
.
نخل حقایق ازلی بارور شود
چون نفحۀ بهار به هر جا گذر کند
.
هر چند پرنشیب و فراز است راه عشق
هموار گه به پا کند و گه به سر کند
.
طفلی ز مهد خیزد و مردانه جان دهد
آنجا که شور عشق حسینی اثر کند
.
جز راه او رهی به حقیقت نمی‌رسد
هر چند سعی، راهروی بیشتر کند
.
اسلام اوست آنچه جهان را کند بهشت
جز آن بهشت نیز چو باشد سقر کند
.
ره مشکل است و پر خطر امّا توان سپرد
او یک نظر به چشم عنایت اگر کند
.
آن قدرت خدا که به یک لحظه قادر است
با امر حق جهان همه زیر و زبر کند
.
.

متن پیشنهادی:  صفابخش دل و جانی معلم #معلم_مژده_اردبیلی

ذات خدا نهان و عیان نور وجه او
از او و نور او همه‌جا پر ز گفتگو
.
.

عالم پر از ندای حسین و نوای اوست
دل در فغان به زمزمۀ نینوای اوست
.
گلشن شود ز خون شهیدان اگر جهان
ذوق و صفایش از چمن کربلای اوست
.
روزی جهان بگیرد اگر بانگ یا الاه
شک نیست کز تموّج بانگ رسای اوست
.
آب بقا که زندگی جاودان دهد
در پیش عارفان اثر خاکپای اوست
.
تنها نه از جهان که ز جان نیز بگذرد
صاحبدلی که شیفته و مبتلای اوست
.
گو دردمند عشق نگردد پی دوا
کاین درد را علاج ز دارالشّفای اوست
.
از شوق باغ خلد نلرزد، اگر دلی
اندر هوای بارگه کربلای اوست
.
مفتون هر تعلق و مجذوب هر هوس
کفر است گفتن اینکه دلم آشنای اوست
.
نشناخت بی حسین خدا را کسی به حق
در جمله ماسوا نه خدا جز خدای اوست
.
دین جُست لیک هیچ نشانی ز دین ندید
سرگشته‌ای که چشم به سوی سوای اوست
.
دین جُست لیک هیچ نشانی ز دین ندید
سرگشته‌ای که چشم به سوی سوای اوست
.
.

آری چراغ اگر نبود در شب سیاه
رهرو کجا تمیز دهد راه را ز چاه
.
.

متن پیشنهادی:  او گون که ظلمده هارون ایلدى طغیان #کاظمیه_شعاع_تبریزی

روزی که خاک دشت بلاموج خون گرفت
رنگ شفق از آن فلک آبگون گرفت
.
روزی که شد شکسته عمود خیام دین
سستی اساس قائمه کاف و نون گرفت
.
روزی که دیو چیره به افرشته شد، ز بهت
عقل بسیط راه دیار جنون گرفت
.
روزی که موج خیز بلا فُلک دین شکست
تشویش، گردش فلک بی‌ستون گرفت
.
در حیرتم که خون فرو رفته در زمین
چون سر کشید و دامن افلاک چون گرفت
.
گم کرد آدمیت خود آدمی و ز آن
ببرید راه و پیش ره رهنمون گرفت
.
جز خون نخواست دیدن و جز رنگ خون ندید
چشمی که بی‌فروغ شد و رنگ خون گرفت
.
بخت بلند دامن خوبان ز کف نداد
راه بدان طبیعت پست و نگون گرفت
.
دستی به دستیاری دست خدا شتافت
یکدست دست یاری قوم زبون گرفت
.
جانی به اوج لایتناهی گشود بال
نفسی حضیض ذلت دنیای دون گرفت
.
.

آن یافت جاودانگی از اوج ارتقا
این شد تباه و فاسد و فانی و بی‌بها
.
.

تنها نه شاه کشور امکان ز جان گذشت
در راه دوست از همه کون و مکان گذشت
.
آری به غیر دوست که نبود گذشتنی
از هر چه در زمین و زمان می‌توان گذشت
.
از آفتی که نخل کهن را ز ریشه سوخت
داند خدا چه بر سمن و ارغوان گذشت
.
مرغی که دام حادثه بودش مضیق خاک
بگشود بال و از سر این خاکدان گذشت
.
خاری که برگ غنچۀ تر خست نیش آن
چون تیر زهرگین ز دل باغبان گذشت
.
گل پژمرید و غنچه به‌خون خفت و برگ سوخت
یارب کدام آفت از این گلستان گذشت
.
آب بقا نثار لبی کز شرار دل
خشکید و تشنه از لب آب روان گذشت
.
سروی شکست تا که جبینی به خون نشست
قدی خمید تا که خدنگ از کمان گذشت
.
بگذشتن از سر دو جهان مشکلی نبود
امّا ندانم از ثمر دل چسان گذشت
.
پیر طریق عشق و ولیّ از جهانیان
صد ره ز جان گذشت کز آن نوجوان گذشت
.
.

متن پیشنهادی:  امشب که شب اوج مناجات دل ماست #حسنیه_محمود_ژولیده

یک تن به حال مرگ ودو جان بر لب از وفا
گویی که بود جان یکی و کالبد دو تا
.
.

بازار عشق گرم شد و رونق بلا
تا غوطه زد به موجۀ خون شبه مصطفی
.
بشکفت زخم‌ها به تنش همچون گل وزان
بگرفت رنگ خون رخ سلطان کربلا
.
بگرفت پا نهال برومند باغ دین
در پای آن فتاد چون سلطان دین ز پا
.
تا انعکاس خون علی جلوه‌گر بُود
هرگز ز باغ دین نرود رونق و صفا
.
ننشست بانگ شور امامت به گوش او
بشنید تا ز نفس رسالت بیا بیا
.
اسلام، تا ز آفت بیداد وارهد
شد اصغرش وقایه و شد اکبرش فدا
.
هرگز خلل‌پذیر نباشد بنای دین
محکم ز خون پاک شهیدان شد این بنا
.
هرگز رواج و رونق آن نشکند که هست
از خون فروغ و جلوۀ این درّ پربها
.
هر ذره شور عشق شود در همه جهان
گر نکهتی ز دشت بلا آورد صبا
.
هر دست، تیغ گردد و برّد رگ فساد
چون بشنود حدیث دلیران کربلا
.
.

جایی که شاه تشنه‌لب از اکبرش گذشت
سر سود بر سپهر کسی کز سرش گذشت
.

#ورود_محرم
#ورود_کربلا
#ذرات_کاینات_به_شور_آمد_و_نوا
#عابد_تبریزی
#فارسی
.
✍️ #زبدةالاشعار✍️

?: @nohe_torki

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search
Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search
Generic filters

Filter by Custom Post Type

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی